روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روز ثبت نام در رشته جراحی

امروز رفتم دانشگاه  واسه ثبت نام خلوت بود انگار کسی دل و دماغ ثبت نام نداره خلاصه هی فرم پر کردیم و ازین سو به اون سو یه چیز با مزه هم این بود که دوستان همه بالای 30 می زدن و چهره ها کلی روحیه بخش بود.یه تعهد محضری هم باید میدادیم که گذاشتمش واسه فردا تازه 8 تا عکس هم می خواست که نداشتم

اینا به کنار ازونجایی که بنده از دوران طفولیت فضول بودم رفتم به این مسئول ثبت نام که یه خانوم با حالی هم بود گیر دادم که میشه من اسم هم کلاسیامو ببینم که طبق انتظار گفت:نه و بنده هم طبق انتظار راضیش کردم . نکته باحالش این بود که با اینکه تو فرم انتخاب رشته اومده بود که امسال دانشگاه  14 نفر رو برای رشته جراحی عمومی می گیره خودم اسم 18 نفر رو شمردم  

این 4 نفر اضافی هم که نه من میدونم نه شما که چه جوری قبول شدن

نظرات 3 + ارسال نظر
دکتر شیما شنبه 25 شهریور 1391 ساعت 11:37

اینا عزیز کرده هان.نور چشمیان.با من و شما فرق دارن

بهاره پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 19:57

سلام اقای دکتر من مادرمز19دی به دلیل سیروز کبدی ودیابت وانسفالوپاتی کبدی تو سن چهل سالگی درگذشت.همین امسال ,خدا بیامورز فقط من یدونه بچه رو هم داشت.

Merimonti شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 18:25 http://incidentaloma.pershianblog.ir

خوب نور چشمی ها!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.