روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

اینجا هم اطفااااال

تا حالا که کشیکم بد نبوده. یه مشاوره باز امروز از NICU داشتم . متن مشاوره که اومد نوشته بودن دست وپای بجه کبود شده گفتم نکنه ایسکمی باشه. بهد که رفتیم دیدم یه فلوی نوزادان خوشحال اونجاست که واسه کشیدن بخیه "کت دان" مشاوره داده..یعنی من ازین کابوس اطفال کی راحت میشم خدا میدونه..خدایا تا صبح به خیر بگذرون

اخرین کشیک ها

امروز روز آخر جراحی اطفال یک بود و از ماه بعد باید برم یه بیمارستان دیگه . البت اون نزدیکه و مثل این یکی تو برهوت نبود. امروز روز خوبی بود و سنگین نبود. هرچند عملی واسه ما نداشت ولی خوب روز روز آخرُ . با اساتید عکسای یادگاری گرفتیم و " اگه خوبی بدی دیدین حلال کنینُ" و ازین حرفا. امشبم آخرین کشیکم تو این بیمارستانه. تا الانش که بد نبوده. یه مریض رو زنگ زدن برم ببینم. گفتن می خوان کمرخصش کنن. رفتیم اورژانس دیدیم کسی نیست فرمودند که شما دیر اومدی ما هم مرخصش کردیم . خداییش نامردا شب آخزه یه حالی به ما بدین . تا صبح بیدار نیگرمون ندارین . من بدبخت فردا هم کشیکم( آخرین کشیک سال دویی تو بیمارستان خودمون )

شیرینی دادیم

دلمون رو برای همه هرنی ها صابون زده بودیم ولی یکیش از دست رفت و البت چه خوب شد هم که از دست رفت چون استاد " خفن" اومد همونو عمل کرد و ما یک نکته بسیار مهم را از ایشان یاد گرفتیم. خلاصه آخر ماجرای امروز این شد که با استدلال به اینکه هرنی زیاد عمل کرده ایم به ما گفته شد باید شیرینی بدهی و ما و یکی دیگر از رزیدنت های بی هوشی که ایشان هم شامل حال شیرینی دهندگان میشد جماعت را مسرور کردیم
تا ساعت 5 اتاق عمل بودم. یعنی شما حساب کنین از 9 دیشب رفتم اتاق عمل خودمون 4 صبح اومدم بیرون 7 صبح بیمارستان اطفال بودم تا 5 بعدازظهر...زندگی سگی رو شنیدین دیگه 

بیداری طبق معمول

طبق روتین شانس ما از همون موقع که رفتیم اتاق عمل تا 3 صبح طول کشید . اولیش که یه دوست کراکی بود با انسداد معده و بعدش هم پرفوراسیون معده. که الحمدلله چیزی که نداشت، آناتومی درست و حسابی بود. بعدشم که یه خانم 84 ساله بود با پریتونیت که دستش درد نکنه همه چی به همه جا چسبیده و شکم سیدینگ کامل داشت . حالا تو این هاگیر واگیر سرپرستار اتاق عمل با یکی ازین زیر دستیاش دعواش شده گوشیش رو گرفته دستش داره چپ و راست زیرآب میزنه . هیش کی به داد ما نمیرسه . وقتی هم بهش میگیم فلان چیزو بدین تازه شاکی میشه که چرا شلوغش میکنین. یعنی بعضی وقتا یَک احساس خفه کردنی بهم دست میده که نگوووووووو. الانم با 3 ساعت خواب اومدیم بیمارستان اطفال می بینیم که یه لیست عمل 13 نفره داریم البته نیمه پرش اینه که 4 تا هرنی داریم که من دوس داری یَم .

خوب شروع شد اما . . .

امروز بیمارستان اطفال روز بسیار راحتی بود البته اول صبح که اومدم یه بچه ای فوت شده بود همراهاش خیلی گریه زاری میکردن دلم به حال مادر پدرش خیلی سوخت..حدوداً ساعت 12 کارم تموم شد اومدم بیمارستان خودمون چون کشیکم . الانم تو اتاق عملم یه مریض داریم با کلی هوای آزاد زیر دیافراگم منتظریم دوستان بی هوشی بخوابوننش. بهدشم یه پریتونیت داریم انگار .به نظرم ازون شباست . خدا به خیر کنه تا صبح

جشنواره هرنی

امروز تا الان تقریباً ترکوندما...4 تا هرنی (فتق ) پشت سر هم یه تنه عمل کردم . فلوی محترم اعتماد کرده و هی پشت سر هم می خوابونیم عمل میکنیم اصلاً جشنواره هرنی زدیم. امیدوارم امروز زیاد طول نکشه .هرچند دیشب که کشیک بودیم شب خوبی بود و کسی به کار ما کار نداشت 

اولین عمل مستقل در بخش اطفال

امروز برگشتیم بیمارستان و بعد از کلی خوابیدن و استراحت مطلق.دیگه کم مونده بود زخم بستر بگیرم. خلاصه امروز رفتیم بیمارستان طفلان و از اول با همه چاق سلامتی و امروز در یک حرکت انقلابی فلوی محترم اصلا دست نشست بیاد سر عمل و ما یک هرنی که circumcision هم داشت را پوست تا پوست در ید قدرت خود گرفتیم و بسیار از این عمل انفرادی لذت بردیم. حدودای ساعت 2 بعدازظهر به وقت تهران ما عملامون تموم شد و اومدیم بیمارستان خودمون چونکه کشیک هستیم و تا حالا که الحمدلله خبری نبوده و دو یه تا مشاوره بی اهمیت به پست ما خورده ..امیدواریم تا صبح همینجوری باشه آخه فردا روز یکشنبست و خدا به خیر کنه..خودم شخصا امروز 12 نفر رو گذاشتم تو لیست عمل. دیگه حساب کنین

رفتیم مرخصی

با اینکه دیشب کشیک بودم ولی خداییش خیلی خوش گذشت و کسی زنگ نزد. یعنی زیاد ما رو در به در نکردن امروز هم دارای بار آموزشی بود و وقتی یه فسقلی رو واسه کت دان آوردن و ما خودمون اکسپلور فرمودیم. فلوی محترم گفت که اینی که پیدا کردی احتمالاً شریانه و دوباره جستجو فرمودن و وریدی به باریکی مو پیدا شد که اصلاً نفهمیدیم این کاتتر 20 چه جوری از تویش رد شد و از همه مهمتر این که امروز ما مرخصیمون رو ok کردیم و لذا دوستان عزیز این وبلاگ تا روز شنبه که ما بر میگردیم به بیمارستان موقتاً تعطیل می باشد

ترمیم مثانه

امروز رو دوستان رزیدنت زنان زحمت کشیدن و تا ساعت 3 ما رو بیدار نیگر داشتن. بعدشم که صبح کله سحر رفتیم بیمارستان اطفال و امروز یک اقدام جدیدی رو بنده انجام دادم و اونم این بود که ما برای اولین بار یک مثانه سفره شده رو در دو لایه دوختیم و فهمیدیم که لایه اول(مخاط) را باید با نخ کرومیک دوخت و لایه دوم (عضله) رو با نخ ویکریل باید دوخت که خیلی ما را مشعوف کرد. ساعت 1 هم همه چی تموم شد و ...
کلا روزای شنبش خیلی خوبه 

آنوریسم آئورت زنده نموند

خوب از کشیک سال دویی تو بیمارستان خودمون بگم. اول از همه که یه مریض داریم شکم مثبت یعنی بدوبدو باید ببریمش اتاق عمل 4 تا از پسراش خیلی شیک اومدن انگشت زدن که بابا بیخیال این که طوریش نیست ما رضایت به عمل نمیدیم. بعدش زنگ زدن یه مریض با آنوریسم آئورت پاره شده رو دارن اورژانسی میبرن اتاق عمل و به قول معروف هنوز امید هست مثل فشنگ پریدم اتاق عمل استادمون هم اومده بود...کشتیم خودمونو ولی بی فایده بود. اومدم بیرون که به همراهاش بگم دیدم یکی از رزیدنتای قلب هم وایساده و از آشناهاشه ...
همیشه خبر بد دادن حس بدی رو تا چند روز برام میاره. این رفیقمون هم که ....
تا صبح به خیر بگذرون خدایا