روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

مهمونی بازار

امروز تا الان که ازون روزای خوش کشیک بوده. صبحش که سال یک عزیز به خاطر اینکه به انتهای دورش رسیده بود و می خواست خداحافظی کنه رفت هندونه خرید و خلاصه آقا پاشا هم از راه رسید و املتی به پا کرد و ازون ور دوستان قلب به رهبری یه آدم با شرافتی کیک در دست به ما ملحق شدن البته داستان ازین قرار بود که اینا به خاطر یکی از همکارانشون که زایمانش نزدیک بود جشن گرفته بودن که با ما یکی شدن و خلاصه خوشی گذراندیم. بعدشم که دوستان رزیدنت تو پاویون مهمونی خداحافظی گرفته بودن که بنده و سال یکی در اتاق عمل مشغول دبریدمان بودیمو راستی امروزم بعد از مدت ها یه کات دان کردیم . صفا کردیم .خیلی وقت بود ازین کارا نکرده بودیم

ناموس جراحی

امروز جلسه مورتالیتی موربیدیتی برگزار شد و به مدد دوستان عزیز دو تا مریض معرفی شد . یکیش در مورد این بود که شالدون رو فقط سال ۴ بزاره یکی دیگم این که هر عملی مشترک با اورتوپدی داشتین تا آخر عمل سیخ وایسین ولشون نکنین. بینار آناستوموز شریان شده بوده . و بعدش با دستکاری دوستان و همکاران محترم ترومبوز کرده انگار..خلاصه آناستوموز شده ناموس جراحی و ناموس جراحی رو هم که نمیشه داد دست نامحرم تک و تنها ....

سه روز از سر تا پا مزخرف

تو عمرم هیچ وقت انقدر دیر از اتاق عمل بیرون نیومده بودم تا دقیقا 8 شب تو اتاق عمل بودیم حالا همه هم با ما دعوا داشتن و مریض نمی خوابوندن برامون. بی هوشی هم دودر کرده بود. خلاصه با دل خوری و داد و بیداد عمل می کردیم حالا از صبح عملی هم نداشتیم اولش که یه کانسر کولون بود که سرهنگ به گره زدنای بنده هم گیر میداد. بعدش یه بازسازی برست بود که 4 ساعت تمام سیخ وایساده بودیم و بعدشم مثل چرخ خیاطی بخیه میزدیم پدرمون درومد. حالا تو این خاگیر واگیر که اتاق هم یه دونه بهمون دادن استاد یه لیپوم نمی دونم آشنای کی یَک رو آورده بود. از همه بدتر و ضایع تر این بود که مریضای آخر لیست رو کنسل کردن که نمیرسیم. حالا یکیشون یه پیرمرده بود که قرار بود کله سیستکتومی بشه و دو روز بود که عملش کنسل میشد. و آشنای یکی از بچه های اورژانس بود و دائم زنگ میزد. خلاصه آبرومون رفت. تنها اتفاق جالبش این بود که صبح سرهنگ کله پاچه گرفته بود و بازم چون واسه بقیه اتاق عملی ها نگرفته بود، همه از دست ما هم ناراحت بودن. کلاً روز افتضاحی بود

مریض های سخت

امروز 2 تا عملمون کنسل شد یکی به خاطر پلاکت پایین بیمار یکی هم چون استاد دیگه دیروقت شده بود قبول نکرد و تازه از آشنا ها بود. اول از همه که یه میشه صفرای داغون داشتیم که خواستن استاد لاپاروسکوپیش کنن نشد لذا اینجانب و سرهنگ رفتیم باز عمل کردیم اونم با اینسیژن میدلاین جراحی قبلیش که پپتیک اولسرپرفوره بود. یعنی پدری از ما درومد اونسرش ناپیدا. بعدش رفتیم یه مری عمل کنیم قرار بود اُرینگر بشه که مری تو توراکس آزاد نمیشد بالاخره استاد فرمودن توراکوتومی بشه. که جناب سرهنگ اومد و فهمیدن مری گردنی گیر بوده که اونم آزاد شد و ...بعدشم بشور بساب مونده بود که انجام دادیم و بعدش لالا

کانسر پیشرفته پستان

امروز یه عمل گاستروژژنوستومی با استاد breast  انجام دادیم و فهمیدیم که استاد در زمینه های متنوعی تخصص دادن بعدش یه کانسر پستان که خیلی پیشرفته بود عمل کردیم. بکن بکن بود. بعدشم 3 تا بشور بساب داشتیم. ظهرم یه ماهی دادن که خیلی گند بود

بازم سال یکی کردیم

دیروز خبر خاصی نبود جز مریضی که مثانش پاره شده بود و عملش کرده بودیم بد حال شده بود شکمش تندرنس داشت ولی ادرارش خوب بود و تاکی پنه شده بود و اسیدوز متابولیک هم داشت. اولش گفتیم نکنه ایسکمی چیزی داره بعدش سرهنگ گفت مثانش رو هم بررسی کنین که خودم رفتم مگلومین زدم و عکس گرفتم لیک نداشت. بعدش دیدیم کراتینین 3.3 پیدا کرده و اوره 107.خلاصه واسه اسدوزش توجیحی پیدا کردیم ازون ور بقیه آزمایشاتش نرمال بود. صبحم که دیدیمش خوب بود و دردش کمتر شده بود

مدیاستینیت

دیروز طبق معمول ترکیدیم. 5 تا مریض عمل کردیم. اولیش همون پریتونیته بود که بازش که کردیم پارگی مثانه درومد. البته قبلاً ذادیکال سیستکتومی شده بود و پاچ ایلئومش که به جای مثانش بود باز شده بود. که دوستان اورولوژِی اومدن و کمک کردن. بعدش یه خانم با گانگرن فورنیه اومد بعدشم یه آبسه پری آنال و بعدشم 2 تا آپاندیس که دومیش رو که دیدیم می خوان سر به تنمون نباشه به اسم پریتونیت آوردیم. تو این گیرودار یه مریضی که 1 هفته پیش استخون مرغ تو گلوش گیر کرده بود هم داشتیم و سرهنگ رو این حساس شده بود و استرس داشت خلاصه مثل یه اینترن افتاده بودیم دنبال کارای مریض و آخرش هم یه لترال دکوبیتوس با مگلومین گرفتیم و هتم به خیر شد. البته مریض صبحش رفته بود آندوسکوپی و هم درد داشت و هم تاکی پنه شده بود

کشیک 5 شنبه

دو تا اسلاید برای امروز درست کرده بودم تا مریضامو معرفی کنم که ماشالله دختران گروه انقدر قبل از بنده بحث چالشی داشتن که نوبیت به ما نرسید . هرچند یکی دو تا هم سوتی دادن که قرار شد باهاشون گفتگو کنن. بعدشم یکی از همکاران قدیم زنگ زد که داداشش رو با تشخیص DVT می خواستن بیارن اورژانس که اومد و کاراش هم در حال انجامه. بعد رفتیم درمانگاه مریضا رو دیدیم. یه مریض G.O.O اومد و یه مریض کانسر که جفتشونم برای عمل خوابوندیم. یه مریض مشاوره هم داریم که به نظر پریتونیته با سابقه T.B

برادر عراقی

ما چه 10 تا مریض داشته باشیم چه 1 دونه نمی دونم چه حکمتی هست که باید 6 بعدازظهر بریم بیرون. یه دونه کله سیستکتومی داشتیم که 3 ساعت طول کشید خیلی چسبندگی داشت و کولدوکش هم مشکوک میزد حتی یه استاد دیگه هم اومد سر عمل و نهایتا با تشخیص اون سروته داشتان و بستیم. بعدش یه آقای عراقی داشتیم با هرنی ناشی از عمل قبلی که اونم گلوله خوردن از دست آمریکاییا بوده( مریضای ما رو باش ترو خدا)...بعدشم که با خبر شدیم که طی یه جلسه ای قراره خواب رو بر ما حرام کنن. و ازین به بعد تو آی سی یو هر اتفاقی که افتاد اول به ارشد که بنده باشم زنگ بزنن. خوب بگو مری نیارین آی سی یو دیگه.. ای چه کاریه آخه.

تولد سال یکی

امروز روز استاد لاپاروسکوپی بود و کلا هم سر کیف بود. اولش که یه کیسه صفرا داشتیم . بعدشم که استاد منت بر سر ما گذاشتن و یه هرنی به شیوه خودشون عمل کردن که ما از روش مش پهن کردنشون خیلی خوشمون اومد. بعد از این داستان ها سال یکی تولدش بود که تولد بازی گرفتیم و سور و ساتی به پا بود