روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

کشیک خلوت

کشیک امروز که تا الان به حول و قوه الهی بد نبوده و تا کنون هم یه آپاندیسیت بیشتر از توش در نیومده و امیدواریم تا صبح هم همینجوری بمونه که ما بشینیم دو تا کلمه درس بخونیم که امتحان ارتقا داریم و خدا به خیر بکند

امان از این آدمای چاق

امروز دو عدد کیسه صفرا در لیست عمل داشتیم و بهر امید لاپاروسکوپی صابون بر دل مالیده بودیم. اولی که اصلا دوربین رو بردیم تو انقدر چسبندگی داشت که بی خیال شدیم و بازش کردیم . بسیار بد بود و ادم خیلی شدیدی داشت. اصلا آناتومی خوبی نبود. با صلاحدید جناب سرهنگ رییس گروه هم که اون حوالیا بود اومد سر عمل و تاکید کرد که خیلی دستکاری نکنین و تمام شد. بعدشیم که یه خانم بسیار چاق بود رو بردیم لاپاروسکوپیش کردیم . یعنی انقدر وسعت داشت آناتومی این بیمار که پورت ها هم کم آورده بودن. اینم با هزار بدبختی درومد و همه از جمله خود بنده خون به جگر شدم تا روی ماه کیسه صفرا رو خارج از شکم ببینیم. امروزم که خبر اومد مریض ICU فوت شده. خبر بدی بود البته قابل پیش بینی . سرطان پیشرفته ای داشت که قابل عمل هم نبود و پاشا براش فقط درن گذاشته بود. فردا هم به سلامتی کشیک هستیم. تا چه پیش آید و چه در نظر افتد

ازون روزای بد شانسی

امروز ازون روزا بود. ما که همیشه تا 6 عصر تو اتاق عمل بودیم دیشب فهمیدیم که عملامون به فردا صبح نمیرسه و به 1001 دلیل کسی برای فردا آماده نمیشه . خلاصه یکی دو تا مریض کوچولو داشتیم که ازشون شماره گرفته بودیم زنگ زدیم بیان. خلاصه این که امروز یه سینوس پیلوندال عمل کردیم. بعدشم که یه تیروئید عمل کردیم که اونم صبح اومد بستری شد و مدارکشم کامل بود شکر خدا. یه بیوپسی لنف نود هم داشتیم .دیشب که فهمیدیم مریض نداریم از ممل اینا یه AVF قرض طرفتیم که صبح فهمیدیم که نمی خواد عمل بشه. بعدشم که یکی دیگه سرپایی اومد اتاق عمل و برای خودمون برداشتیم درومد که مشکل مالی داره اونم کنسل شد. یعنی خیلی رو شانس بودیم امروز. خدا رو شکر شانسمون به تیم ملی فوتبال نگرفت

گرفت

امروز طبق روال دوشنبه ها اول که رفتیم جلسه مورنینگ. دو تا مریض معرفی شد یکی ایسکمی مزانتر بود و یکی دیگه هم پریتونیت صفراوی. بعدشم که رفتیم اتاق عمل مریض اولمون دختر عمه یکی از اساتید بود که وایر گذاری هم شده بود و به فرموده استاد برست ما یه فلپ بالا و پایین رفتیم و وایر رو کشیدیم داخل برش و بعدشم استاد اومد و کارش تموم شد بعدی هم که یه مریض بود که قبلا toilet mastectomy شده بود و براش گرافت پوستی گذاشتیم. استاد گروه مقابل گرافت رو برداشت و ما هم چسبوندیم روش 

امان از دست این شوهرا

دیروز در کشیکمون خبر خاصی نشد و اتاق عمل هم نرفتیم. البته دو بار امداد آسمانی اومد ولی مریض جراحی نداشت. امروزم که یه کانسر کاردیا داشتیم. اول با استپلر زدیم آناستوموزش خوب نشد بعد دوباره با دست دوختیم. یه مریض از اورژانس آوردیم بخش با شک به انسداد. خانمه تو شرح حالش مشکوک میزد. یعنی آزمایشاتش نرمال بود عکس شکمش خوب بود علایم حیاتیش خوب بود. بعد دست به شکمش که میزدیم میگفت خیلی درد داره. نظر جناب سرهنگ این شد که برین تنهایی معاینش کنین. وقتی رفتیم تنها معاینش کنیم. دیدیم که شق و رق نشسته و داره با هم اتاقیاش داره گل میگه گل میشنوه. بعد رفتیم دوباره شرح حال گرفتیم. برگشت گفت این آقا شوهر سابقم هست و من ازش طلاق گرفتم و اصلا نمی خواستم هم بیاد اینجا و . . .خلاصه قرار شد تحت نظر بگیریمش و مرتب چکس کنیم. خودشم میگفت دردم بهتر شده. بهتر دیدیم که مریض رو تو شرایط الکتیو عملش کنیم تا اورژانس. یه کولونوسکوپی هم داره که مالیگننسی براش مطرح شده. اما باریوم انماش هم دیدیم خوب بود. یه چیز دیگه هم اینکه دیابتیه و چند بار هم عمل کرده. یعنی خدا به داد برسه با این همه چسبندگی. خیلی دلم می خواد ببینم چی در میاد

جلسه پربار

امروز که به سلامتی دیر از خواب بیدار شدیم و نزدیک بود به جلسه مورتالیتی دیر برسیم. جلسه برگزار شد و وسطاش گفتن جلسه تعطیل و می خوان برن جلسه جراحی عروق. ما هم با جناب سرهنگ و سال 1 رفتیم بخش رو دیدیم که وسطاش از ممل ندا آمد که استادشون گفتن که رزیدنتا هم بیان. ما هم بدو رفتیم اونجا و دیدیم که اصلاً شروع هم نشده .لذا رفتیم ازین محصولات پزشکی دیدن فرمودیم و یه جایی یه کرم عسل تبلیغ می کردن که قابل خوردن هم بود( واسه زخم های دهانی هم استفاده می شد) خلاصه رفتیم جلسه و حقیقتا هم مفید بود وسطاش هم یه سوالایی از رزیدنتا منجمله خود من پرسیدن و ...اصل داستان خودکارایی بود که آخر جلسه برداشتیم

اولین لاپاروسکوپی مستقل

امروز دیگه بالاخره یه کیسه صفرا که نه، دو تا رو مستقل لاپاروسکوپی کردم. اصلا رو هوا بودم از خوشی. دومیش که خیلی سخت بود یه جدار مزخرفی داشت نمی شد با گراسپر گرفتش. این وسط وسیله هم به ما نمی دادن تازه پررو پرو برمی گشتن میگفتن به رزیدنتا نباید داد. که جناب سرهنگ دو سه دقیقه ارشادشون کرد نتیجه این شد که یه وسیله نو رو برامون باز کردن. کلی خر کیف شدم. یه توتال کولکتومی هم داشتیم و یه دون هم هرنی اپی گاستر. در کل روز بسیار خوبی بود هر چند خستگی همه روزه رو هم داشت. امیدواریم عیشمان مستدام بماند. در انتها جا داره که از زحمات و حمایت های جناب سرهنگ کمال تشکر و قدردانی را بنمایییییییییییییییییییییم  

موهای اونجا

به سلامتی و مبارکی و میمنت امروز هم با تنی خسته و پایی رنجور و از همه مهمتر زنده از اتاق عمل اومدیم بیرون. همه این داستان ها نه به خاطر خستگی کار که به خاطر حواشی اتاق عملیه که هر کی واسه خودش یه سازی میزنه. از مریض برای بیوپسی برست گرفته تا عمل ویپل ما باید 2 ساعت معطل بشیم. از خدمه بخش گرفته تا استاد بی هوشی خودم باید شخصا برم دنبالشون با نوکرم چاکرم مریض رو بخوابونم برای عمل. اینم از چیفی ما. بگذریم به قول شاعر
صد بار لب گشــــــودم و بیرون نریختم
خون ها که موج میزند از سینه تا لبم
امروز یه بستن کلستومی داشتیم یه ولولوس داشتیم که هارتمن شدیه بیوپسی از برست و یه هرنی و یه توده جدار شکم و یه تیروئید. به سلامتی تا 6و30 تو اتاق عمل بودیم. بعدشم رفتم بخش رو دیدم و بعدشم یه سر به اورژانس زدم. یه خاطره با مزه هم امروز اتفاق افتاد که گفتنش خالی از لطف نیست. این مریض هرنی که عنل کردیم سال یکی دیروز بهش گفته بود " آقا واسه فردا موهای اونجاتم بزن" که منظورش همون ناحیه عمل بوده. وقتی خواستیم عملش کنیم دیدیم که بیمار عزیز اونجا رو ژنیتالیا تصور کرده بوده. ازونجایی که ما چیفی و سال یکیمون زیاد با هم فرقی نداره. موقع خندیدن های حضار با یه تیغ شروع به زدودن موهای ناحیه عمل کردیم . باشد که رستگار شویم

اولین ماموپلاستی من

امروزمون که با مورنینگ شروع شد و آقای ممل هم رفت اون بالا و به بنده خدا سر یه هرنی گیر دادن و بعدشم خودشون شروع کردن به جر و بحث و بعدشم ما رفتیم اتاق عمل اولین عملمون یه ماموپلاستی بود که برای اولین بار بنده دخیل در عمل بودم و نیپل دو طرفشم بنده کاشتم که امیدوارم سربلندمون کنه. تکنیک عملمون فری نیپل گرفت بود. بعدشم که یه ماستکتومی داشتم چشمتون روز بد نبینه کل این آگزیلا پر لنف نود بود که این وسطا ورید آگزیلا هم مورد نوازش قرار گرفت که باز طبق معمول جناب سرهنگ به داد رسید. بعدشم سر یه مریض برست فرعی کلی فک زدیم و چون زدیم تا خوابوندنش. یعنی کل عمل 20 دقیقه بود حواشی 2 ساعت. خلاصه داغون و خسته برگشتیم منزل

مریض تصادفی فوت شد

خوب از روز شنبه و کشیک شروع می کنیم. امداد آسمانی که اومد و 3 تا مریض تصادفی آورد. پدر خانواده خیلی حالش بد بود. یه پاش که قطع بود و یه پاش هم ارتوپد ها امیدی نداشتن و می خواستن قطع کنن. مریض تو شوک بود و هر چی هم احیا شد فایده نداشت. برای اولین بار هم تو اورژانس و روی این مریض DPA انجام دادم. که نرمال بود و منبع خونریزی هم نداشت. بعدش هم یه مریض داشتیم که فتق اینگوینال داشت که گیر کرده بود و شانس آوردیم که رودش سالم بود. بعدش یه آقای 70 ساله رو آوردن که عکسش به ولولوس می خورد که دوستان رزیدنت داخلی موافقش نبودن ولی استاد اعضمشون کمک کرد و مریض رو رکتوسیگموئیدوسکوپی کردن و اون هم بر حقانیت ما نظر داد و مریض رو دوولوله کردند و در ضمنش پدر رزیدنت سال یک ما رو هم در آوردن واسه فیکس کردن یه رکتال تیوب. امروزم که اون مریض تصادفی بنده خدا فوت شد. اتاق عمل امروز هم یه درآوردن پورت داشتیم و یه خانم مشکوک به هرنی که لیپوم درومد و یه سنگ کیسه صفرا که باز هم طبق معمول ما نتونستیم همش رو انجام بدیم و این کلیپس زدنش از توان ما خارج بود و حسرت یه کله سیستکتومی کامل بر دل ما ماند. بعدش یه خانم افغانی داشتیم که قبلا اومده بود و کانسر غیر قابل جراحی معده داشت و الان هم برای تعویض ژژنوستومیش اومده بود که کلی با مادرش داستان داشتیم تا براش تشکیل پرونده بده. دو تا از مریضامون هم آزمایش نداشتن که کنسل شدن. یعنی باید گل بگیرن در این آزمایشگاه بیمارستانو