روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

ادامه کشیک بد

اون مریض پریتونیت رو که گفته بودم باز کردیم و پپتیک اولسر پرفوره بود. تا پاسی از شب و پاسی از صبح بیدار بودیم. تو خواب . بیداری عاطی زنگ زد که یه مریض رو که دیده بودی بیا بازم ببین خیلی خوب نیست. حالا مریض چی بود. یه آقای 45 ساله با بیماری شدید کلیوی که پاش شکسته بود و موقع جراحی ارتوپدی ارست کرده و احیا شده بود و الان هم درد شکم داشت. خلاصه شکمش مثبت بود و رفتیم باز کردیم که ایسکمی مزانتر درومد. شرایط رو که برای خانوادش گفتیم خیلی ناراحت شدن. بعد از این هم یه مریض دیگه داشتیم یه خانم معتاد که وقتی باز کردیم شکمش پر از چرک بود و به سرویس زنان هم گفته بودیم بیان سر عمل و آبسه توبواوارین درومد. تو اغین فاصله هم رفته بودیم سر عمل امیر. امیر یه مریض آورده بود که خود ما بهش داده بودیم. انسداد به نظر میرسید و قبلا جراحی شده بود

استخون مرغ یا شیشه

امروز هم کشیکیم و ازون روزاست. اول از همه یه مریض آپاندیسیت اومد یه بچه 10 ساله بردیمش اتاق عمل باباش نبود رضایت بده. کلی داستان داشتیم تا باباش اومد بعد دیدیم که یه زخم بزرگ رو قفسه سینشه که ازش پرسیده بودن این چیه گفته بود شیشه رفته توسینم ریه هام ریخته بیرون. که بچه های بی هوشی هم ترسیده بودن گفتن عکس سینه بگیره. من که دیدمش دیم اسکارش نمی خوره به عمل خاصی لذا صحبت کردیم و خوابوندن و عمل شد سر این عمل بودیم که رزیدنت گوش و حلق و بینی اومد گفت یه مریضی با علت احتمالی پرفوراسیون مری گردنی داریم ما اومده بودیم آندوسکوپی کنیم جسم خارجی رو درآریم الان هر کاری می کنیم اصلا چیزی معلوم نیست و نمیشه کاری کرد شما بیاین ببینینش. ما هم یه تحقیقی کردیم دیدیم که این مریض مال یه آم حقیری هست و بهش زنگ زدیم که فرمدن در راه مسافرت هستن و خلاصه استاد مسئول به استاد آنکال خودمون که جناب سرهنگ باشه زنگ زد و یک سری هماهنگی ها شد و ما رفتیم سر عمل قسمت گردنش رو که اکسپوز کردیم به جای استخون مرغ کع قبلا تو شرح حالش گفته بودن یه تیکه شبیه شیشه دیدیم که در نوع خودش بی نظیر بود . یعنی مریض شیشه قورت داده!!! عملش که تموم شد گفتن گروه جراحی دیگه ای که امیر باشه مریض دارن و ازونجا که مریض با مسئولیت جناب سرهنگ عمل میشد من هم قرار شد باهاشون برم سر عمل و بلافاصله بعد ازون هم خبر رسید که یه پریتونیت داریم و الان که در حال نوشتن هستم دارن مریض امیر رو آماده می کنن. احتمالاً تا صبح بیداریم

خبر بد برای همراهان بیمار

امروز شروع کردیم با یک عمل کله سیستکتومی البته به روش باز چون دستگاه لاپاروسکوپی کلاً از دور خارج شده و به فرموده رییس بخش دیگه نمی شه لاپاروسکوپی کرد. مریض بی نهایت چاق بود و خیلی هم بد اکسپوژر. بعد از اون یه عمل بستن کلستومی لوپ داشتیم. بعد از اون هم یه آبسه برست که خود استاد برست هم سر عمل اومد و بعد از اون هم یه مریض کانسر معده عمل شده داشتیم که با عدم تحمل PO  مراجعه کرده بود و سر همین واردکردن این مریض به لیست عمل کلی ما درد سر داشتیم. خلاصه بازش که کردیم کل شکمش پر از seeding بود و بدون اینکه کار خاصی بکنیم شکم رو بستیم. بیچاره برادراش پشت در اتاق عمل وایساده بودن وقتی شنیدن خیلی پیشرفتس خیلی حالشون بد شد.

یک روز به تمام معنا افتضاح

امروز(سه شنبه) از همون اول صبح خبرای بد شروع شد. اول از همه که زنگ زدم برای طرحم که مسئولشون گفت اینجا که شما قراره بری قبلاً 3 تا جراح داشته و الان یه دونه دارن و دو تای دیگه رفتن فوق بخونن. تو اینترنت یه گشتی زدم دیدم 200 هزار نفر هم جمعیت داره مسئول محترم فرمودن که ایشالله بیشتر از 3 هفته نمی مونی. یعنی دیگه رسماً داشتم پس میفتادم. خلاصه فرمودن که صبح اول مهر اونجا باش. بعد از اون یه غلطی کردیم یه مریض AVF رو که گفته بودم امروز بیاد اومد دم در و برای تشکیل پرونده ما هم برای اینکه مطمئن شیم همه چیزش درسته و مشکلی برای عملش نیست به استاد گروه مقابل گفتیم معاینش کنه حالا بماند که چه سوء تفاهمی این وسط و طبق معمول وسط فرق سر من پایین اومد. بعدش رفتیم سر عمل تیرویید که استاد لاپاروسکوپی عینکش رو یادش رفته بود بیاره و از سرپرستار اتاق عمل عینکشو قرض گرفت و جهت مزاح هم فرمودن که یه سری در قدیم دندون مصنوعی هاشونو بهم قرض میدادن. بعد از این یه عمل کیسه صفرای باز داشتیم که استاد فرمودن که میدلاین بازش کنین و ما چشامون گرد شد و باز بماند که اگه جناب سرهنگ نبود الان بنده از شانه راست به پایین فلج بودم. ازون ور هم یه اتفاق جالب برای استاد گروه مقابل افتاده بود و اونم این بود که یه آدم حقیری می خواسته آناستوموز روده رو چک کنه با یه سرهنگ هوا از مقعد پوش می کنه و بعد دوباره و در این حین ناغافل یه سری از ترشحات اونجا می پاشه به استاد و استاد که از عصبانیت در حال انفجار بوده میگه « چی کار داری می کنی ؟» و اون آدم حقیر می گه که « ای وای استاد ببخشین البته تمیزه خیلی وقت بوده که از این روده ها استفاده نمی کرده » راوی داستان که خودش سر عمل بوده می گفت من در حال ترکیدن بودم و خودم رو نیگر داشته بودم. بعد از این داستان ها برگشتیم پاویون و هنوز چشم بر هم نگذاشته سال دویی زنگ زد که مریض آی سی یو ( کانسر مری ) بد حاله.
چند ساعت بالای سر مریض بودیم مشاوره گذاشتیم نوار قلب آزمایش اکوی قلب....2 بار کُد خورد و متاسفانه اکسپایر شد

طرح یک ماهه

خوب از دیروز شروع می کنیم که  کشیک بودیم . کلا کشیک مزخرفی بود همش ویزیتای درب داغون. سوگلیش هم یه مریض کانسر پیشرفته بود با شکم پریتونیت که اجازه عمل هم نمی داد. نه خودش نه همراهاش. خلاصه تو پروندش نوشتیم و شب استاد طب اورژانس فرمودن این رضایت نمی خواد برین عملش کنیم. ما همینجوری چشامون گرد شد که آقا مریض خودش نمی خواد من چه جوری ببرم عملش کنم دست و پاشو به زور ببندم ببرم اتاق عمل ! بعد مگه گروه بی هوشی می خوابونه مریضو. خلاصه نوشتیم تو پروندش که پزشک قانونی بیاد تعیین تکلیف کنه. دیروز هم جهت یادآوری رفتیم یه شالدون گذاشتیم و بماند که سر این سیستم نوین تصویربرداری چه کشیدیم تا عکسش رو دیدیم. امروز هم که یه مریض کانسر مری داشتیم و توراکسش که تموم شد ما از جتاب سرهنگ اجازه گرفتیم و رفتیم وزارت خونه جهت قرعه کشی طرح یک ماهه که اونجا هم قرعه کشی کردیم و یکی از استان ها رو برای مهر ماه انتخاب کردیم. بعدش دوباره برگشتیم در خدمت جناب سرهنگ و مریض ها. مریض کنسر مری هنوز تموم نشده بود و ممل داشت به جای من کار می کرد که چون حالشم خوب نبود دیگه گفتیم بره دنبال بدبختی خودش چون کشیک هم بود. وقتی من رسیدیم سرهنگ در حال عمل کرده یه کیست هیداتید پرفوره بود. بعد از اون هم یه آپاندیسیت رو با بدبختی ( اتاق عمل ساعت کاریشون تموم شده بود ) آوردیم عملش کردیم. همون موقع هم گفتن این مری که عملش کردیم خون میده و مصیبتی شد ایم مریض. بعدشم کلی نشستیم بالا سرش و یه سری هم گفتن سچوریشنش افتاد دوباره بردیمش تو اتاق عمل و وصلش کردن به دستگاه و ...
خدا به خیر کنه

آرزوهای برباد رفته

امروز دو تا مریض تو لیست عملمون بود. یکی فئو و یکی دیگه هم کانسر مری. که اول از همه صبح که به استاد زنگ زدم گفت که لاپاروسکوپی می کنیم. خلاصه سر بی هوش کردن این مریض با سرویس محترم بی هوشی ما داستانی داشتیم. اونا ICU می خواستن. استاد ما هم خیلی به دلش نبود مریض نیاز به ICU داشته باشه خلاصه کلا هم تخت ICUنداشتیم واسه همین اول صبح تکلیفمون معلوم شد و فهمیدیم که مریض کانسر مری کنسله. بعد هم کلی رایزنی بابت این مریض فئو داشتیم که دیگه داشت حالم به هم می خورد. آخرشم هم مریض ساعت نزدیک 10 آماده شد. البته این وسطا استاد هپاتو بیلیاری داشت با یه آقای مطلوبی هرنی عمل می کرد ما هم رفتیم دید زدیم و استاد هپاتو هم صبح که ما رو دید فرمودن که بابت اون مریضه که فرستادم و صورتشو سوچور کردی دستت درد نکنه و گفته که بهت بیست بدم. حالا بماند که ما خودمون به طرز خیلی ضایعی برگشتیم به بیمار گفتیم به استاد سلام برسونین و ازین حرفا. خلاصه رفتیم سر عمل لاپاروسکوپی آدرنالکتومی و باز هم ما مفتخر شدیم به گرفتن دوربین اون هم در حالت نشسته که خودش داستانی بود و نور دستگاه هم خیلی عالی بود واقعا و همه امکانات جورجور که استاد لاپاروسکوپی در نهایت برگشتن گفتن دیگه حتی کیسه صفرا هم با این دستگاه عمل نکنین و آب سردی بود بر هیکل اینجانب که امیدوار بودیم تا آخر این ماه یه سوچور داخل شکمی چیزی با این لاپاروسکوپی بزنیم. البته نور دستگاه برای کله سیستگتومی خوب بود و گروه جراحی دیگمون با همین نور عمل می کنن ولی دیگه...هی روزگار...
عمل که تموم شد با استاتید جونیور نشستیم اتاق رست و مراسم تخمه خوران برپا شد و کلی حال داد و ازین حرفا و در نهایت اتاق عمل هم یه AVF خواستیم با ممل بریم که خودم ورید مچش رو اکسپلور کردم ولی چون خیلی ظریف بود استادشون اومد و گفت تو حفره آرنج بزارین و خودشم اومد سر عمل و تمام

نفر دوم بورد

صبح که دیر بیدار شدیم ازون ور هم سال دو مریض بود مرخصی ساعتی بهش دادیم لذا راندمون دیر شروع شد. بعدشم که رفتیم  با سال یک جدید الورود مریضا رو دیدیم و رفتیم اتاق عمل. اولش یه هرنی بردیم که استاد خودش نامه داده بود و انگار قرار بود که لاپاروسکوپی بشه که من خیلی معاینش رو قبول نداشتم و وقتی هم که عمل شد هرنی نیود و یه مجتمعی بود از بافت نرم و مش لوله شده با ترشحات چرکی. یه مریض فئو هم داشتیم که استاد خیلی تو مود عمل کردنش نبود و قرار شد فردا عمل بشه. همزمان با عمل هرنی من و جناب سرهنگ رفتیم یه کولکتومی کردیم و آناستوموز ( قبلاً توسط اساتید گوارش دولووله شده بود ) بعد از اون هم باز یه هرنی دیگه بود که باز استاد لاپاروسکوپی باز و آموزشی برای ما عمل فرمودن. در این اوضاع و احوال با خبر شدیم که یکی از سال بالایی ها نفر دوم بورد تخصصی شده بهش زنگ زدم که در دسترس نبود و بعداً خودش اومد اتاق عمل و گفت وزارت خونه بوده و بهش برای جایزه 500 تومن دادن. در آخر هم با ممل یه AVF گذاشتیم و بسی حال کردیم

اتاق عمل همسایه

امروز ازون روز های شلوغ بود. اول از همه دو تا برست داشتیم. و امروز تمرین خوبی برای دا یسکشن آگزیلا بود. یه دختر 17 ساله با فیبروآدنوم اومده بود که کلی هم گیر داد که حتما استاد رو ببینه. اینا که نموم شد چون هاروستی ها مثل اسرائیل ریختن تو اتاق عمل رفتیم اتاق عمل بالا و اونجا هم 3 تا عمل داشتیم اول از همه یه لیپوم پیشونی بود که تا لیدو زدم . حساسیت داد و باز معطل شدیم تا درستش کنن. بعدش یه فلگمون بود که سر و تهش معلوم نبود و بعد از اون هم یه هرنی اینسیژنال و در آخر هم فهمیدیم که یکی از مریضای ما که با نامه استاد هم اومده بوده بنا به دلایلی از یه بیمارستان دیگه سر درآورده

روز ما نبود

کشیک روز شنبه هیچ خبری نبود و روز یکشنبه هم اصلا روز ما نبود اولش که یه بستن کلستومی داشتیم که آزاد کردن این روده ها مثل آزاد سازی خرم شهر بود. ازون ور هم یه هرنی داشتیم که خیلی چین و چروک داشت و اصلا آناتومیش معلوم نبود. خلاصه با کمردرد اومدیم پاویون

ریاست محترم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.