روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

در انتظار

دیروز که تقریبا بمباران شدیم. چیزی ازمون نموند. یه تیروئید اول صبح داشتیم و بقیش هم سرپایی بود دو تا پرمیکت، یه بیوپسی از لنف نود، یه آبسه پری آنال، دو تا بیوپسی برست. دست آخر هم یه بیمار اومد با شکم حاد 90 ساله و با سابقه سکته مغزی و با تشخیص ولولوس قبلا عمل شده بود که وقتی بازش کردیم چیزی دال بر عمل شدنش ندیدم و شکم هم پر از فکال بود و از اینکه تو شکم اصلا فیبرینی نبود میشد حدس زد تازه اتفاق افتاده. دیگه آخرای عمل از آقای مطلوبی در خواست کردیم که بیاد کمک چون بنده بسیار کار داشتم و زدیم بیرون. الان هم تو یه کافی نت نشستم و منتظر یک آقای دکتری تا به بنده لطف بفرماین ببینیم این داستان طرح یه ماهه ما به کجا میرسه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.