روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

تنهایی

امروز با ژورنال کلاب شروع شد و 3 تا هم مقاله ارائه شد. بعد از جلسه خبر دارشدیم که استاد جوان بخش جدید به سمت " مسئول دستیاران " انتخاب شدند و بسی باعث مسرت خاطر ما شدند و خلاصه تا یک ماهی حداقل پارتی مون قطوره. بعدش با استاد جوان و استاد دیگر بخش روانه شدیم جهت ویزیت بیماران که مصادف شدیم با خیل زیادی از بیماران در لیست عمل که به قول استاد جوان « بیمارستان کانسر هم انقدر کیس نداره که ما الان تو بخش داریم ». بعد از اون مریض کله سیستیت حادی رو بردم اتاق عمل که دیابتی بود و وقتی بازش کردیم روجمون شاد شد چون هم به بد قلق بود ( به قول استاد chegher بود ) و هم اینکه سال دویی رو گفته بودیم بره دنبال بدبختیش دس کم داشتم. سال یکی هم که نمیشه ازش خیلی انتظار داشت

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 8 آذر 1392 ساعت 00:19

خسته نباشید. رزیدنت سال سومی کجا بود این وسط؟

بانوی شرقی جمعه 8 آذر 1392 ساعت 22:48 http://sharghi700.blogfa.com/

سلام دکتر
تو وب گردیام با وبتون اشنا شدم
بعضی از خاطراتتونو خوندمممممممم

به دلنوشته های بانوی شرقی هم سری بزنید

فرنوش شنبه 9 آذر 1392 ساعت 06:13

سلام آقای دکتر.وقتتون بخیر و خسته نباشین
من 4روز پیش این وبتونو اتفاقی دیدم و با اینکه علاقه خاصی به پزشکی ندارم نوشته هاتون خیلی برام جذابه و باعث شده تو همین چن روز کلی اصطلاح پزشکی رو با سرچ تو گوگل یاد بگیرم و البته شخصیتای نوشته هارو بشناسم، مثل سرهنگ
تا الان 4 تا از وباتونو کشف کردم و آشنایی با روحیاتتون تو اون یکی وب اینجارو برام جذاب تر کرده
خلاصه اینکه از این به بعد خواننده پر و پا قرص وباتونم.
همیشه موفق و سلامت باشین.

[ بدون نام ] شنبه 9 آذر 1392 ساعت 20:35

با مزه نوشتید: دست کم داشتم!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.