دیروز اولین روز بخش جدید بود. خیلی شیک و مجلسی عمل نداشتیم. کلا 3 تا مریض تو بخش داشتن و 3 تا هم تو آی سی یو که همه مریض های کامپلیکه ای بودن. بعد از ویزیت بخش با سال یک و دو رفتیم یه صبحونه بزنیم که همین که حسین آقا غذای ما رو آورد رییس محترم بخش جدید به بنده زنگ زدن و گفتن بریم بخش. ما هم لقمه رو قورت دادیم رفتیم سمت مغازه حسین اومدیم بگیم غذای ما رو یه گوشه کنار قایم کن که یه آقای مطلوبی با استادش از راه رسید و ظرف غذای ما رو توقیف کرد. خلاصه رفتیم با استاد هم یه نشستی برگزار کردیم و بخش و آی سی یو رو هم دیدیم و بعدش رفتیم به استاد بخش قبلی زنگ ردیم که استاد فیلمی که می خواستین آمادس و بعد عم رفتیم اتاق عمل قبلی یادش به خیر روز شنبه یه ویپل عمل کردیم و یه توتال تیروئیدکتومی. وقتی رفتیم خدمت استاد با سال یکی سابق سر عمل بود و از من خواست برم کمکشون . رفتم یه بیوپسی از لنف نود های شکم بود. بعد از اون هم کار دیگه ای نداشتم رفتم آرایشگاه برای اصلاحات
از گشنگی نمردین؟!
شما رو نمیدونم ولی من دلم به اون غذاهه هست!
حالا خوبه غذای من نبود!
خسته نباشید.
چقدر جالبه که همه بخشاتون یه ماه یه ماهه! همین که میخوایین عادت کنین میگن بیا برو بخش جدید...