روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

کله سحر

امروز کشیکم صبح کله سحر که دیدم موبایلم زنگ می خوره یه شماره ناشناس رو دیدم جواب دادم. طرف برگشت گفت « من خانم دکتر فلانی رئیس گروه زنانم و . . . خلاصه فهمیدیم یه مریض دارن که انگار به خاطر CV line ترومبوز سابکلاوین و ...ازینا داره و برگشتن گفتن نبض هم نداره !!! خلاصه ما شال و کلاه کردیم بریم سروقت مریض که دیدم یکی از خانم دکترای سال یکی زنگ زد که این مریض رو ما عمل کردیم و کاراش رو هم خودمون انجام میدیم و گفت که چیفشون هم تو راهه تا بیاد مریض رو ببینه. چون از این چیف محترم خیلی اطمینان نداشتم بعد یه ربع که گذشت به سال یکی خودم گفتم بره یه سر به مریض بزنه ببینه شرایطش چطوره که انگار نبض که داشته و بچه ها هم نت گذاشته بودن. بعد از اون سر بر زمین نگذاشته گفتن یه مریض چاقو خورده داریم. فشار پایین تاکی کارد بدو رفتم اورژانس و مریض رو دیدم . از زیر استخوان کتفش یه قمه بهش زده بودن که معاینش که کردم به نظرم تو آگزیلاش هم رفته بود. خونریزیش به نظر وریدی میومد. بردیمش سریع اتاق عمل و اکسپلور و دو سه تا بچه رگ جیک جیک میکردن که خفشون کردیم . البته قبل اتاق عمل نبض و معاینه ریه ها خوب بود. همزمان یه آپاندیسیت هم آوردیم و ...
تا الان که فعلا همه چی خوبه

نظرات 5 + ارسال نظر
مورد خاص جمعه 16 اسفند 1392 ساعت 20:38

:)

سپیده جمعه 16 اسفند 1392 ساعت 21:07

جالبه واسم...یعنی شما شبانه روزی تو بیمارستان هستید؟

خانم دکتر شنبه 17 اسفند 1392 ساعت 20:57 http://dandoonak.blogsky.com

واقعا خسته نباشید

فرنوش شنبه 17 اسفند 1392 ساعت 23:53

دو سه تا بچه رگ جیک جیک می کردن ،چه توصیفی کردین دکتر

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 اسفند 1392 ساعت 15:14

جیک جیک رگها بامزه بود دی:

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.