روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

هرنی استادانه

دوشنبه...
یه بستن کلستومی داشتیم که یعنی خرمشهر رو می خواستیم آزاد کنیم راحت تر بود. دیدم خیلی گیره زنگ زدم به استاد بزرگ گفتم پاشو بیا که اوضاع خرابه. اونم شیک گفت نمی تونم بیام زنگ بزن استاد جوون کولورکتال. که ما هم زدیم و بنده خدا گفت من تا 10 دقیقه دیگه میام . تو این گیر و دار بودیم که گفتن استاد جوون هپاتوبیلیاری اومده. بعد فهمیدیم استاد خودمون به ایشون هم زنگ زده . ما مونده بودیم این وسط چه کنیم که گفتن استاد کولورکتال هم اومد. خلاصه بنده بودم و دو استاد و دردسرتون ندم دو بار که روده پرفوره شد. 3 تایی ریخته ب.دیم سرش 2 ساعت گرفتارمون کرد برشمون در حقیقت شده بود پارامیدلاین. استاد کولورکتال که می گفت این درموئیدی چیزی هست خلاصه اشک بنده خدا درومده بود بعد گفتن لیگاشور گرفتیم و ...ختم به خیر شد

امروز روز سبکی بود. یه هرنی داشتیم که از روز قبل کنسل شده بود و دیدیم بهتره اینو بدیم استاد عمل کنه لذا به استاد بزرگ گفتیم اومد ترمیم بافتی برامون انجام داد خیلی باحال بود. بعدشم که یه بیوپسی داشتیم و تمام..فردا هم امتحان آسکی داریم

نظرات 1 + ارسال نظر
ملیکا سه‌شنبه 20 اسفند 1392 ساعت 23:47

امیدوارم امتحان خوبی داشته باشید و موفق شید.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.