روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

آپاندیسی عمل کردیم به چه درازی

ساعت 2 صبح امروز در اتاق عمل یه آپاندیسیت عمل کردم با یه اسکراب بعد دوستان هخم وایساده بودن هرهر می خندیدن میگفتن آفرین تنهایی عمل کن فکر کن تو شهرستانی . خلاصه همه جیز به خیر و خوبی بود تا اینکه این مریض سفت میشد و این دوستان بیهوشی هم مریض رو شل نمی کردن خلاصه آپاندیس رو که قطع کردیم من هنوز مشکوک بودم و سال 4 هم اومد مطمئن شدیم هنوز 2 سانتش مونده خلاصه خیلی آپاندیس دم درازی بود . دیشب هم که من مشاوره بودم هی چپ و راست زنگ میزدن . نزاشتن ما بخوابیم

مشاوره با استاژرها

امروز یه مشاوره اورژانس از بخش عفونی داشتم با ۴ تا از استاژرها رفتیم اونجا مثل یه هیئت بلند پایه شده بودیم حالا مریض همه چی مثبت بود HIV / HCV و غیره وذلک و می خواستن ما براش رگ بگیریم با چه مصیبتی انجام دادیم این طفل معصوما هم حواسشون همش به این بود یه جاییشون خونی نشه . امروزم که کلی مشاوره داشتیم الانم که تو اتاق عمل اورژانسم یه آبسه داریم با یه آپاندیسیت . در کل شب بدی نبوده

مریض سفارشی

امروز یه مریض سفارشی داشتیم دیگه بلایی نبود که سر این نیاد . از اول که نتونستیم براش سوند بزاریم اورولوژیست ها هم اومدن نتونستن قرار شد سوپراپوبیک بزاریم که استاد گفت نه ولش کنین و عمل شروع شد بعدش که فهمیدیم آنتی بیوتیکش رو نزدن .آخر عمل هم نزدیک بود از روی تخت بیفته پایین . البته خدا رو شکر امروز یک همه چی تموم شد . و البته امروز نه ما شکم باز کردیم نه دادن به ما که ببندیم

اولین ویپلی که دیدم

چهار شنبه گذشه برای اولین بار یه عمل جراحی ویپل (سنگین ترین عمل جراحی که یه رزیدنت ممکنه ببینه) رو دیدم از ساعت 9 تا 4 بعد از ظهر سر عمل بودیم خلی مریض سختی بود . یعنی مردم. امروزم که جمعه باشه اومدم بیمارستان یه آنکالی وایسم . هوا بارونی بود دلم گرفت

کارت عروسی ممل

امروز استاد کولورکتال اومد تو درمانگاه و به چیف گیر داد و حسابی حال گیری کرد . امروز ممل مرخصی گرفته کارت عروسیش اومد به ما داد و رفت . امروزم که کشیکیم و قراره عاطی به جای ممل وایسه 

بولینگ بازی

الان دارم از پیش بچه ها میام با امیر حسین و خانمش و یه سری دیگه از بروبچ رفتیم بولینگ کلا 8 نفر بودیم امیرحسین از همه بیشتر زد بعدش داداشش بعدشم من . بعدشم رفتیم یه شامی زدیم و اومدیم .خیلی خندیدیم خوش گذشت تووووووپ

یه آپاندیس با سال یک

جمعه یه دونه آپاندیسیت رفتیم با سال یکی خیلی خفن بود وسطاش به سال یکی گفتم آموزش رو بی خیال شو من حواسم جمع باشه . آخرشم به چیف گفتیم بیاد نیگا کنه مشکوک میزنه که تا الان که همه چی خوبه و مریض مرخص