روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

لاگ بوک

دیروز تا ساعت 7 بازم ما تو اتاق عمل بودیم سهم بنده یه مریض کانسر معده  بود که تا ما یه تیکشو رفتیم کار به جاهاب باریک رسید و استاد گفتن شما بزن خاکی خودش اومد تو عمل و بعدشم که فلوی محترم و ما کلا سماق می مکیدیم . یه ماستکتومی هم داشتیم که حالا اینو خداییش همشو من رفتم آخرشم مصل بدبختا پوست می دوختیم تموم نمی شد لامصب ... یه پورت هم در آوردیم ...بعدشم امروز دیدیم که مینیمال های ما رو یکی ازین نشریات هفتگی چاپ کرده خوشمان آمد ..البته قبلش اجازه گرفته بودن ..اومدیم پاویون یه دفعه گفتن فردا صبح باید لاگ بوکتونو تحویل بدین مثل الااااغ توش موندیم 

بزارین بخوابم لامصبا

صبح ساعت 4 ما رو بیدار کردن که مریض arrest کرده . ما هم بدو رفتیم بالا سر مریض ولی بعد از 40 دقیقه مریض expire شد . ما هم دست از پا دراز تر شروع کردیم به رفتن دیدیم سال یک بی هوشی شاکی داره میگه وقتی شما رزیدنت مقیم بی هوشی دارین چرا دوباره به سال یک زنگ میزنین . کلا این رزیدنته همیشه شاکیه .صبح هم که دوستان با زانو میومدم تو در بعد منو میدیدن که از خواب پریدم و با چهره متبسمی می فرمودن . اِ اِ اِ اِ...خواب بودی...پــَ نه پــَ

کت دان در زانو

تا الان که یه دون مریضمون کد خورده بود که برگشت و هنوزم داره با مرگ دست و پنجه نرم میکنه . امروز یه حرکت انقلابی کردم تیم ملی البته برای جراح جماعت کار خاصی نیست . ولی من تا حالا برام پیش نیومده بود . و داستان این بود که یه مریض داشتیم 93 ساله که رگ نمی شد ازش گرفت و چون INR بالا هم داشت نمیشد براش CV line بزاریم و کت دانش هم کردیم از داخل قوزک پا که نشد . لذا ما از داخل زانو برشی زدیم و رگی را یافتیم و خیلی ازین حرکت ذوق وافر کردیم . کلاً دفعه اولیا حال میده.این عکسو ببینین آناتومی ورید های پاست

امتحان دادیم

صبح که بیدار شدیم کیوون رو دیدیم قرار شد با هم و ممل و رضا بریم امتحان که ممل و رضا نیومدن ما با پارسا و کیوون دربست گرفتیم به سمت حوضه امتحان همچینم که رسیدیم امتحان شروع شد و در یه فضای کاملا دموکراتیک امتحان دادیم همه تو بغل همدیگه بودن ..خیلی خوب بود.لذت بردیم . کلا "وامرهم شورا بینهم "بود . بعدش وسطای جلسه به ما زنگ زدن که شما نمی خوای بخش رو ویزیت کنین که ما تازه یادمون افتاد اصلا بخش رو ندیدیم مثل قرقی بعد از امتحان اومدیم بیمارستان و دیدیم که استاد محترم در یک اقدام انقلابی خودشون ویزیت کردن و ما رو شرمنده خودشون کردن .بعدش رفتیم توموربرد و یه مریض معرفی کردیم و امروزم که آنکالیمو 

امروز امتحان داریم

دیشب که تا ساعت 2 و 30 صبح بیدار موندیم دنی رو هم نذاشتیم بخوابه دو تا مشاوره اورژانس براش گذاشتم یکیش که خیلی حالش خراب بود و اینتوبه شد و وصل به دستگاه امروزم که رفتیم درمانگاه یه 5- 60 تایی مریض اومده بود که ما یه دونه بیوپسی هم کردیم از شکم یه خانومی .توی مریضا یه آقای جوونی با خانومش اومده بود که به نظرم کانسر بیضه داشت . خیلی نگران بود . دلم خیلی سوخت خیلی جوون بود.....
فردا امتحان دارم .کمک ک ک ک ک ک ک ک ک

سونوگرافی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کشیک بد یمن

امروز آنکال بخشم تو خواب و بیداری بودم که موبایلم زنگ خورد گفتن مریض کد خورده مثل برق رفتم اونجا دیدم دنی وایساده داره CPR میکنه مریض یه پسر 15 ساله سرطانی بود که امروز عمل شده بود . 40 دقیقه ماساژ دادیم متاسفانه . . .

تا 7 اتاق عمل بودیم

ساعت 7 از اتاق عمل بیرون اومدم خیلی روز گندی بود دارم از خستگی میمیرم خیر سرم امروز می خواستم درس بخونم الان رو به موتم . حالا جالب اینه که امروز به خاطر دسته گل هم بخشیم یه عمل سنگینمون که کنسل شد اونم به این خاطر که مریض بدون ok قلب اومده بود اتاق عمل خلاصه گفتیم تمومه که یه دفعه این استاد خدانشناس ما که معمولا تازه 3 بعدازظهر تشریف فرما میشن اومده اتاق عمل و یه ماستکتومی کردن تیم ملی همی جوری از کنار ورید ژگولر رد میشد میزدش خون ساکشن می کردیم . بعدشم که 3 تا مریض سرپایی آورد یکیشون بیچاره انقدر ترسیده بود دست منو چنگ میزد . دستشون درد نکنه یه لیپوم هم نمی دن به ما عمل کنیم ..کلا خیلی عمل دوس داره

داستان دنباله دار پروپوزال

دیشب این رزیدنتای زنان نزاشتن ما چش رو هم بزاریم دم به دقیقه زنگ زدن و ... نمونه آخرش این بود که 4و30 صبح زنگ زده میگه ببخشین من اسم شما رو نپرسیدم آقای دکتر میخوام تو پروندش بنویسم دستورات شما چی بود . یعنی می خواستم برم اونور خط با دستای خودم خفش کنم . یکی نیست بگه آخه دانشمند کنار استیشنی که وایسادی یه کاغذ به دیوار زدن اسم همه آأمایی که اونشب کشیکن به تفکیک رشته زدن . زحمت بکش نیگا کن .
امروز خیر سرمون قرار بود بریم از پروپوزالمون دفاع کنیم اول صبح هم استاد حال ما رو گرفتن که دیروز چرا اتاق عمل نیومدی که ما گفتیم تا 2 که درمانگاه بودم بعدشم رفتم مشاوره جواب دادن کشیک بودم . که انگار مورد قبول واقع نشد بعدش رفتیم دفاع کنیم گفتن شما منتظر بمون صدات می کنیم ما هم هی استرس هی راه رفتیم این سرپرستار بخش چن تا کاکائو داد به ما خوردیم جهت زدودن استرس که افاقه نکرد . خلاصه همه رفتن من مونده بودم و دوستم که یه دفعه دیدیم همه استادا اومدن بیرون و گفتن ما دیگه حال نداریم . برین بعدا بیاین .. خداییش خیلی باحالین

رفتیم اتاق عمل یه مریض داشتیم توده لگن با منشا معلوم نبود کجا بکن بکن بود و خلاصه با سلام و صلوات یه چیزی مثل هندونه درومد . بعد ازین یه BCT داشتیم وسطاش استاد گفتن از 10 نفری که امروز رفتن برای دفاع از پروپوزال خبر رسیده 7 نفر رد شده که ما چشامون گرد شد

بعدشم که یه تعبیه پورت بود که دوستمون رفت و ما بعدش اومدیم تو پاویون افتادیم ..

برادر کشی

امشب یه عمل به درد بخور داشتیم اونم یه جوون 29 ساله ازینا که تنشون خال کوبی اوا خواهرن . خلاصه برادر گرامی با کارد آشپزخونه زده بود تو شکمش که رفتیم بازش کردیم . به خیر گذشت . یه مریض دیگه هم داشتیم آبسه بود و خدا تا صبح به خیر کنه