روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

شروع بخش سوختگی

خوب ما بعد از حدود یک ماه برگشتیم. این ماه رو در خدمت سوختگی هستیم و دیروز هم اولین روزی بود که در خدمت دوستان بودیم صبح که رفتیم اولین نفر بودم با یه اینترن که همینجوری واسه خودمون میچرخیدیم و مسئول آموزش هم نیومده بود. بعدش کم کم همه اومدن . یه مسئول آموزش هم داریم که مسلمان نشنود کافر نبیند. خلاصه دوستان کم کم اومدن و شدیم 11 تا رزیدنت. 4 تا جراح و 7 تا هم طب اورژانس . شنیدم اولین دورس انقدر رزیدنت می فرستن. بعدش یه استاد بداخلاق اومد که همانا رئیس بخش بود اولش کلی شاکی که این چه وضعشه من اینجا نشستم احترام منو ندارین و ...بعدش یه سری توضیحات و بعدشم نشستیم کشیک ریختن و ازونجایی که بنده برنامه مسافرت واسه خودم ریخته بودم خداوند عزوجل هم کمک کرد و کشیکای روزای تعطیل پیش رو به ما نخورد. بعدش رفتیم اتاق عمل و کلا خیلی جای نتجوری بود یه اتاق داشتن پوست می کندن یه جایی داشتن دست یه مریضی رو که تقریبا جزغاله شده بود قطع می کردن...یه قلو هم داریم که آدم باحالیه و شمالیه کلی واسمون توضیح و تفسیر داد و راهنمایی ..این وسطا دیدیم یه جوون دیگه هم  اومد که منم از فلان شهرستان اومدم مهمان شده که رئیس بخش محترم نامش رو قبول نکرد و باز فرستادش نامش رو عوض کنه..خلاصه اینم شروع بخش جدید تا ببینیم چی میش. فعلا هم که تعطیلاته و تا سه شنبه باز اینجا خبری نیست