روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

کم عمل ، پر حرص و جوش

امروز روز سبکی رو داشتیم و واسه اینجانب که دارم از ضعف و تب میمیرم بد نبود. یه هرنی نافی داشتیم که بعد که بازش کردیم 3 تا سوراخ داشت و بر خلاف سونوش که لوپ روده دارای پریستالسیسم رو دیده بود فقط امنتوم توش بود. اون بغل هم سال یک سابق( چند روزیه سال دو شده ) یه بیوپسی از برست و یه بیوپسی از لنف نود گردن داشت. بعدشم که مراسم کیک خوری بود به مناسبت پایان طرح یکی از همکاران بی هوشی و عکس یادگاری و این داستان ها. دست آخرم که همراه همون کیسه صفرای پر عارضه باز گیر داد به ما که مریضم افت هوشیاری پیدا کرده. رزیدنتمون رفته دیده میگه خوش و سرحاله بهش میگیم آقا اینکه طوریش نیستو می فرماین اِ اِ...خدا رو شکر...
الانم که با یه رزیدنت عفونی داد و هوار کردم سر اینکه چرا خودشون پیگیر مریضاشون نیستن و بنده باید دنبال کارای مریضای یه بخش دیگه باشم...

کاچیران

دو سه روزیه بدجوری سرما خوردم کلا از همه چی افتادم.از دیروز که کشیک بودیم شروع می کنم یه امداد هوایی اومد که یه بچه تقریبا 2 ساله رو آورده بود. می گفتن ماشین بهش زده افتا هوشیاری داشت و علائم حیاتی هم مختا سونو هم شد و گفتن مایع تو شکمشه  و خلاصه بردیم اتاق عمل و کبد بچه بیچاره پارگی وسیعی داشت که ترمیمش کردیم و خوشحال و خندان بودیم که گفتن مردمک هاش میدریاز دوبل شده. خلاصه بدو ببر سی تی و مشاوره اورژانس نوروسرجری و متاسفانه دووم نیاورد. گرچه قبل از انتقال به بیمارستان هم گفتن که تو هلی کوپتر هم یه بار ارست قلبی داشته. نکته مهمش این بود که کلا پدر بچه که عین خیالش نبود کسی هم به اسم مادر بچه ما ندیدیم. کلا خیلی مشکوک بود. بعدشم که گروه 4 یه مریض داشتن بردن اتاق عمل تا 2 صبح مت علاف بودیم آپاندیس خودمون موند برای صبح. تو این هاگیر واگیر هم یه نرس دانشمند به ما گیر داده بود که کم مونده بود دیگه به دیوان لاهه هم شکایت ما رو ببره. خلاصه امروزمون با یه تیروئید شروع شد و بعدش 2 تا سینوس پیلونیدال و یه آپاندیسیت و دست آخر هم یه ژنیکوماستی. دیگه بچه های اتاق عمل به من می گن "کاچیران". می گفتن آخرش یه دیپلم خیاطی هم به من بدین از بس تو این بخش من دوخت و دوز کردم. دست آخر هم یه مریض اومد برای کاتتر پورت ما هم کلی خوشحال و خندان چون خیلی وقت بود نداشتیم ازینا که یه دفعه گفتن مریض آپاندیسیتی که دیروز مرخص کردین الان با درد شکم اومده زنگ زدیم به سال یکی رفت دید گفت شکم حادِ. با ترس و لرز دویدیم رفتیم اورژانس تو راه هم همش تو این فکر بودیم که این که همه پیش خوب بود چش شده که معاینش کردیم چیزی به شکم جراحی نمی خورد ولی باز ته دلم می ترسید گفتم نکنه یه چیزی باشه من نفهمیده باشم خلاصه برگشتیم اتاق عمل و دست بر قضا عمل کنسل شد به علت مشکلات قلبی اختمالی مریض ما هم از جناب سرهنگ خواهش کردیم و رفتیم مریض رو تو اورژانس دوباره دیدیم و ایشون هم به نظرش مشکلات مربوط به سنگ کلیه اومد و خلاصه برای اطمینان سونو و . . .

حالمان بگرفت

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پرونده ناقص

روزمان با مورنینگ شروع شد. دو تا case مطرح شد اولیش یه تورشن تخمدان بود و بعدیشم یه هرنی اپی گاستریک استرنگوله. بعدش خواستیم بریم که دیدیم رییس بخش محترم با چش وابرو میگن که بشینین پایان نامه گوش بدین . ازون جهت که استاد بی هوشی اتاق عملمون هم اومده بود چون مشاور پایان نامه بود. نتیجه گرفتیم اتاق عمل رفتنمون هم خیلی سودی نداشته. بعدش که رفتیم اتاق عمل استاد برست صدامون کردن و یه پرونده نشونمون دادن که سرتاپا اشکال داشت و تازه یه رضایت نامتعارف هم توش بود که ندید و الا ... خلاصه رفتیم عمل ها رو شروع کنیم که گفتن مریض آبسه شکمی( تو قزوین عمل شده بود و استاد برست پذیرش داده بودن) رضایت همسر نداره. بعد ما عربده زدیم که یعنی چی؟ وقتی پسر 35 سالش داده و همسرش تو خونه زمین گیره این مسخره بازیا چیه؟ که مریض رفت تو اتاق عمل. خلاصه این مریض رو که باز کردیم خیلی خفن بود . پر بود از چسبندگی و اصلاً هیچی معلوم نبود و لذا استاد برست از استاد لاپاروسکوپی هم مشورت گرفت و اونم که اومد سر عمل و وضغیت رو دید. گفت زیاد دستکاریش نکنین و درن بزارین. که گذاشتیم. اتاق بغلی هم سال یکی یه آبسه برست رو شروع کرده بود. بعدش یه سینوس پیلونیدال داشتیم. و بعد از اون هم برای دومین بار یه تراک گذاشتم که مدیون جناب سرهنگ بودیم. در آخر هم کلید کمدمون رو گم کرده بودیم و کلی دنبالش گشتیم این وسط هم فهمیدیم دوستان اتاق عمل تبلت بنده رو رفتن قایم کردن تا حال ما رو بگیرن که نقشه شومشون در نطفه خفه شد 

روزی سبک

از کشیک دیشب عملی واسه امروز نموند. امروزم که خدمتتون عرض شد یه سینوس نافی داشتیم. یه هرنی داشتیم که به علت پاتولوژیک بودن یکی از تستیس ها با دوستان اورولوژ مشورت کردیم که ساعاتی رو علاف مریض بودیم. بعدش یه توده برست و یه لنفادنوپاتی اینگوینال و یه همورویید داشتیم. کلا روز آرام و عمل ها هم سبک بود.
تا باد چنین بادا

کشیک آروم

دیشب کشیک بدون عملی داشتیم و مشاوره ها هم چیز خاصی نبودن. درمانگاهمون هم فقط یه مریض درس درمون داشتیم که اونم تنگی دئودنوم بود ثانویه به زخم طولانی مدت. البته یه مریض ترومایی هم داشتیم که به حول و قوه الهی کار جراحی نداشت. الانم که نشستیم تو اتاق عمل یه سینوس نافی داشتیم که عمل شد منتظرم یه هرنی بیاد