خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین
خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین
تو چند پست قبلب اگه یادتون باشه یعنی دقیقا اینجا از یه همراه بیمار بانمک گفته بودم امروز ایشون باز نمک پراکنی کردن ...
رفتم پیش مریض به همراهش میگم باید مریض ریه هاش فیزیو
تراپی بشه یعنی رو تخت بشینه بعد با کنار دست میزنی پشتش و خودم چند دفعه
اینکار رو کردم تا متوجه بشه و در حین این که این کار رو می کردم بهش گفتم
"بیا جلو بزن ببینم بلدی؟"
باز نیشش باز شد و اومد جلو شروع کردن مثل من پشت مریض
زدن و گفت "حالا آقای دکتر لازمه این جوری بزنیمش" ..گفتم" آره خیلی لازمه
باید ریه هاش کار بیفته اگه نزنی ریه هاش عفونت میکنه"..برگشته میگه خوب
الان که من دست تنهام بزار ساعت ملاقات بشه هفت،هشت تایی میریزیم سرش مثل
سگ میزنیمش تا این ریه هاش آدم بشه
من به این عمو جغد شاخدار چی بگم
چه همراهی!
اوه!!!