روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

عمل پر دردسر

دیروز که کشیک بودم و آخرای شب هم یه عمل انسدادیه خیلی بد اومد که سر عملش هم خیلی اذیت شدیم. مریض یه کانسر پیشرفته بود که یه لوپ انسدادی پیدا کرده بود و فقط براش یه ایلئوستومی تونستیم بزاریم. بیچاره خیلی هم جوون بود. یه مریض ایسکمی اندام هم داشتیم که یه خانم 92 ساله بود که از خانه سالمندان اومده بود و پاش کاملا گانگرنه بود. تو این هاگیر واگیر هم مشاوره دادن واسه یه مریض که به نظر من اونم اتاق عملی خواهد شد و گفتیم که کاراش انجام بشه

مریض ترسیده بود

دیروز دو تا عمل بیشتر نتونستیم انجام بدیم اولیش که از همه سنگیم تر بود یه کانسر مری بود که گاستریک پول آپ شد بعدشم که یه راکسیژن برست بود. یه مریض هم سرپایی آخرا اومد که هم خودش رو اذیت کرد هم ما رو آخر هم با این توضیح که چرا اتاق عملتون اینجوریه و نفسم گرفت و دارم خفه میشمو ...گفت نمی خوام عمل کنم. امروز هم که تا الان خبری نبوده و فقط اول صبح یه مریض آوردن که دست راستش از مچ قطع شده بود. که کارش محول شد به سرویس ترمیمی و ارتوپدی. بعد از اون هم یه بیماری اومد که پاش بین سپر دو تا ماشین گیر کرده بود و از سه جا شکسته بود. نبض پوپلیته داشت ولی دیستال به اون دیگه نبض نداشت. 

چهار شنبه:
صبح فهمیدیم که دو تا آپاندیسیت تو اورژانس داریم و یکی هم مشکوک به آپاندیسیت و حامله تو بخش اورژانس زنان. ازون ور هم مریضی داشتیم با هماتوم طحال که افت Hb پیدا کرده بود و اولین مریض رو هم همین آوردیم و اسپلنکتومیش کردیم و بعد از اون هم یه کیسه صفرای لاپاروسکوپی آوردیم که رو تخت فشارش 23 بود و کنسل شد بعد از اون دختر جوون مشکوک به آپاندیسیت رو آوردیم و لاپاروسکوپی عمل شد. بعد از اون هم یه هرنی داشتیم و بعدش یه فیستول و یه آبسه پری آنال

هیجان اول صبح

10و7 بود که دیدم گوشیم زنگ خورد اینترتمون با گوشی سال یک زنگ زده بود که استاد اومده بدو بیا. رفتیم بخش و بعدش هم رفتیم آی سی یو. یکی از مریضامون بود که روز قبل تیروئیدش رو عمل کرده بودیم. استاد فرمودن که در حضور من اکستیوب کنبن. بعد که لوله رو خارج کردن مریض مشکل تنفسی پیدا کرد و استاد در کسری از ثانیه مریض رو تراک کردن. که اول صبحب کلی ادرنالین خونمون رفت بالا. بعد از اون استاد لاپاروسکوپی زنگ زدن که کجایین ما هم سریع رفتیم سر عمل که کیسه صفرای لاپاروسکوپی بود و جدا کردن از کبد به ما رسید بعد از اون هم یه تیروئید داشتیم که اونم اکسپلور عصبش خیلی مهیج بود و بعد از اون هم کیسه صفرای دوم رو آوردیم و اونم لاپاروسکوپی شد و دست آخر هم یه شستشو دبریدمان داشتیم 

صبح جمعه

صبح جمعه و یه عمل اورژانس و البته اورژانس از نظر ما که بی هوشی و سیستم اتاق عمل کار مریض رو راه بندازن. کلی از این و اون غرغر شنیدیم از بی هوشی تا همون کادر اتاق عمل. مریض هم یه آقایی بود با ترومای پانکراس که استاد گفتن بریم اتاق عمل تخلیه کنیم. خود استاد هم اومد سر عمل و مثل همیشه با لب خندون و بعد از اینکه کار مریض هم تموم شد رفتیم سمت پاویون لالا

دست به لاپاروسکوپی

امروز یه کیسه صفرای لاپاروسکوپی داشتیم اونم بعد از مدت ها و استاد قسمت جدا کردن از bed کیسه صفرا رو به بنده محول کرد البته اولش دو تا کلیپس هم زدیم. بعد موقع آزاد کزدن یه جای کیسه سوراخ شد و استاد خودشون رفتن دوباره پشت فرمون و ما دپرس که خیلی وقته دست به لاپاروسکوپی نشدیم دلیلش همینه که دیدیم نه انگار استاد هم دل خوشی ازسن کیسه صفرا نداره و یه جای دیگش هم سوراخ شد و با تمهیداتی نظیر دستکش داخل شکم به سلامت بیرون اومد. بعدش قرار بود ما یه آپاندیسیت هم لاپاروسکوپی کنیم که اونم دیدیم خیلی به دردش نمی خوره و باز شد و حالا جالبش هم این بود که این بازش هم پدری از ما درآورد که اون سرش ناپیدا. بعد از اون که سال پایینی ها رفتن یه بیوپسی لنف نود گردنی داشتن. دست آخر هم مریض دوم کیسه صفرامون رضایت به عمل باز نداد و گفت می خوام لاپاروسکوپی بشم که عملش افتاد هفته دیگه. امروز بالاخره این جدول مورتالیتی موربیدیتی رو فرستادم . هر سری یه مشکلی داشت

وقتی شرح عمل نباشه

امروز روز استاد لاپاروسکوپی بود و ما برای امروز یه کیسه صفرا گذاشته بودیم. مریض با درد RUQ اومده بود و یه سونو هم دستش که سنگ کیسه صفرا داره ما هم سونوش کردیم یه چیزی تو همین مایه ها گفت. البته نوشته بود گاز در مجاری صفراوی هم دیده میشه که ما نفهمیدیم به چه علت بوده فقط یه شرح حال مشکوک میداد که « کبدم گوشت اضافی داشته برداشتنش» حدود 10 سال پیش. خلاصه رفتیم اول لاپاروسکوپیش کردیم انقدر چسبندگی داشت که open شد. بعذ از کلی اکسپلور اثری از کیسه صفرا ندیدیم و به نظر میرسید ژژنومش رو به مجاری آناستوموز داره. جالب این بود که وقتی شرح عمل قبلیش رو خواستیم گفت نداره و با کمال اطمینان می گفت کیسه صفرا رو برنداشتن و دکتر قبلیش بهش گفته.با تمام این حرفا اون سونو گرافی ها هم در نوع خودش جالب بود.بعد از اون هم یه مریض دیگه داشتیم که دوستان بی هوشی باز کنسل کردن و بعد از اون هم یه EUA داشتیم که یه هموروئید درومد. 

روز بد یمن

امروز روز حال گیری بود اول از همه که مریض کنسر معده رو اومدیم لاپاروسکوپی کردیم پر از seeding بود و عملش تموم شد. بعد از اون یه مریض داشتیم با لنف نود های متعدد گردن که قبلا PTC بوده. دست آخر هم یه مریض داشتیم که ok قلب هم داشت ولی دوستان بی هوشی نمی دونم تو نوار قلبش چی دیدن که کنسل کردن و گوش اگر گوش اونا و ناله هم ناله ما به هیچ جایی نرسید. و باز قرار شد دوباره بره مشاوره قلب بشه 

اولین سوچور لاپاروسکوپی

چهارشنبه طبق معمول لاپاروسکوپی داشتیم اونم چاقی و برای اولین بار ما دست به سوچور داخل شکم شدیم و بسیار حال کردیم. بعد ازون هم یه مریض داشتیم همون که دیشب رضایت به عملش نداده بودن. آوردیم و بازش کردیم و کولون متسع که ندیدیم و به جاش لنف نود های پاراآئورتیک حجیم و یه معده متسع که استاد هم اومدن سر عمل و نهایتاً به فرموده براش گاستروستومی گذاشتیم. بعد ازون هم دوستان سال پایینی یه مریض آپاندیسیت با هم عمل کردن.

شکرآب

نیم ساعتی از شروع روز 4شنبه گذشته روز سه شنبه کشیک بودیم و الانم هستیم . تا الان که اتاق عملی نشدیم. هرچند دو تا آپاندیسیت داریم تو اورژانس کلی هم ویزیت داشتیم. یه مریض بد حال هم مشاوره دادن تو بخش داخلی که اصلا حال و روز خوبی نداشت و اینتوبه بود و از همه مهمتر مادر و پدرش هم نبودن که رضایت به عمل بدن. امروز صبح مراسم maingot خوانی توسط سال دو اجرا شد بعدش که رفتیم درمانگاه فهمیدیم که بین سال یک و اینترن ها شکرآب شده بعد از رایزنی ها و برگشت سال یک از skill lab مراسم گودبای پارتی اینترن ها و شیرینی خوران در آلاچیق برگزار شد و به نظر قضیه هم ختم به خیر شد

شانس که نباشه همینه

از اول صبح که با سر درد و بی حوصلگی بیدار شدم. رفتم بخش بعدشم اتاق عمل اولین عمل هم طبق معمول روزای یکشنبه لاپاروسکوپی بود و هرنی جدار شکم و بنده نقش مترسک دوربین به دست. کم کم دامنه مفصل شانه راستم داره محدود میشه. اینکه تموم شد نوبت رسید به مریضی که کیست هیداتید کبد داشت. و چون قبلا هم ERCP شده بود قرار بود کیسه صفراش هم برداشته باشه و بنده هم کلی صابون به دلم زده بودم که بعد از مدت ها باز دستم به لاپاروسکوپی بره. اولین بخش چیفی کلی کیسه صفرا لاپاروسکوپی رو تنها رفتم بدون اینکه استاد بیاد سر عمل ولی این چند تا بخش جدید انگار قرار نیست نوبت ما بشه. خلاصه با استاد صحبت و یه رضایت ضمنی از استاد که بعدش فرمودن برو آمادش کن و پورت ناف رو هم بزار . ما هم خوشحال و خندان به فرموده عمل کردیم. بعدش خود استاد اومد و پورت های بعدی رو هم گذاشتیم. داخل شکم رو کخ نگاه کردیم یه کیست هیداتید اندازه یه پرتقال چسبیده بود به معده که هرچی هم ساکشن کردن چیزی نیومد. بعد کیست کبد رو ساکشن کردن باز چیزی نیومد حالا این وسط من هی دلم داره پرپر میزنه که کی من برم کیسه صفرا رو درآرم. تو این هاگیر واگیر دوربین هم خراب شد و استاد هم عصبانی شد و گفت open  کنین یعنی اینو گفت انگار آب یخ ریخته باشن رو سرم. خیلی حالم گرفته شد. بعدشم که استاد رفتن بیرون و عمل افتاد گرده اینجانب. همه مدل دردسر داشتم. از اجازه ندان به آزاد کردن کبد بگیر تا خونریزی و هموستاز و ... کیست داحل شکم هم قربونش برم به همه جا چسبیده بود اصلا درنمیومد. آخر پارشیل برداشتم تو بقیه ساکش هم امنتوم چپوندم. یه درن هم گذاشتیم تو کبد. کلا حال گیری خوبی بود. 
عصر پاشا با قیافه چپ شده اومد گفت به جام کشیک وایسا من حال ندارم. بعدشم که مت زنگ زد گفت یه مریض برای مورنینگ فردا آماده کن. الانم که دارم تایپ می کنم دارن یه مریض رو آماده می کنن برای اتاق عمل ..روز خیلی خوبی بود