عرض کنم که کشیک که ختم به خیر شد و صبح که رفتیم اتاق عمل اول خواستیم مریض لاپاروسکوپی بیاد که ندا آمد استاد هپاتوبیلیاری قراره مریض بیارن و لاپاروسکوپی کنن. لذا ما مریض دوممون رو که بستن کلستومی بود گرفتیم. که استاد برست اومدن سر عمل و با هم شروع کردیم به عمل کردن و بعدش که جناب سرهنگ برگشتن استاد برست رفت. البته وسطای عمل هم از لود بالای مریض ها و اینکه چرا تخت نداریم نگرانی خودشون رو به ما ابراز کردن و گفتن اگه اینجوری باشه من دو روز در هفته میام. بعدش مریض لاپاروسکوپی رو گرفتیم و فهمیدیم که اصلا مریض استاد هپاتو نیومده و الکی ما عملمون رو به تعویق انداختیم. خلاصه تا یه قسمتی رو جناب سرهنگ با ما بودن و بعدش ما رو به استاد رشیدی سپردن که ماشالله یه سروگردن از همه بالاتره. خلاصه ایشون هم در قسمتی از عمل روش استفاده از دستکش استریل به جای اِندوبَگ رو به ما یاد دادن که کیسه صفرا رو انداختیم توش و خیلی راحت بیرون آوردیم بدون ترس از پاره شدن و خیلی آموزش جالبی بود. بعد از اون یه مریض آپاندیسیت داشتیم که همرمان با یه هرنی خواستیم عملش گنیم. که چون استاد بی هوشی و کلا پرسنل همه می خواستن برن سال یکی رو گذاشتیم سر هرنی و خودمون هم رفتیم سر آپاندکتومی و جناب سرهنگ هم لطف کردن هوای هرنی رو داشتنو این چنین شد که جماعت اتاق عمل راضی و خوشحال و خیلی غُر نزدند و تجربه هم همیشه ثابت کرده که تعداد عمل ها اصلا مهم نیست مهم اینه که همه عمل ها تا ساعت 2 تموم بشه که ملت برن خونشون. اینم از این و بعدشم رفتیم باز یه سری به مریضای اورژانس زدیم و یکی دو تا رو مرخص و یکی رو هم فرستادیم بخش و ..لالا