روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

بچه من و خانم همسایه

امروز در حال مرگم بد فرم . صبح یه مریض رو بردیم اتاق عمل با تشخیص کانسر مری قرار بود توراکوتومی بشه. حالا این وسط آی سی یو مریض رو هم گرفتن . بی هوشی هم بدون آی سی یو مریض رو نمی خوابونه. خلاصه کلی این ور اون ور زدیم تا بالاخره ساعت 11 مشکل مریض حل شد و 11و30 عمل شروع شد. توراکوتومی که تموم شد استاد لاپاروسکوپی رفت و بعدش جناب سرهنگ اومد که آناستوموز مری به معده ش به ما رسید که خودم خیلی حال نکردم. شکمش خیلی چسبندگی داشت. بعدشم که خبر رسید مریض انسدادی رو باید عمل کنیم و اتاق عمل خودمون مریض رو نگرفتن چون ساعت کاریشون تموم شده بود. منم از عاطی خواهش کردم ببرتش عملش کنه اون بنده خدا هم قبول کرد. منتهی خودم دلم رضا نبود انگار بچم رو دادم همسشایه نیگر داره. با این که در حال مرگ بودم رفتم اتاق عمل اورژانس دیدم سال یک عاطی مریض رو آماده کرده هنوز هم عاطی نیومده. خودم عمل رو شروع کردم و وسطاش عاطی رسید با تعجب منو نیگاه کرد گفتم خودم میرم گیر افتادم تو هم بیا که الحمد لله ختم به خیر شد یه مریضی بود که قبلا آپاندکتومی کرده بود الان یه لوپ رودش تو دیفکت فاشیا گیر افتاده بود. خیلی خوشحالم که خودم عملش کردم. احساس رضایت فکر کنم الان به همین حسی که دارم می گن

فئو به روش لاپاروسکوپی

الحمدلله دیشب که خبر خاصی نبود و تا صبح کسی به کار ما کار نداشت. صبحم که رفتیم اتاق عمل از بالا یه مریض فئو اومده بود که لاپاروسکوپی عمل شد و ما هم به ترتیب یه فتق اینگوینال یه فتق نافی که آشنا بود و یه برداشتن تخمدان ها و رحم(TAH/BSO) داشتیم .یه مریض سرپایی هم داشتیم که دختر کوچیکی بود حدوداً 10 سال که برای بیوپسی لنف نود اومده بودک کلی حرف زدیم تا حواسشو پرت کردیم استرسش کم بشه 

استاد لاپاروسکوپی از دست ما عصبانی شد

دیروز که خیلی ازش نگذشته ما کشیک بودیم و تا 7 صبح امروزم هستیم باز طبق معمول تا الان که خبری نبوده. یه مریض مولتی پل تروما داشتیم که کارش به اتاق عمل نکشید. اما صبح امروز که استاد لاپاروسکوپی داشت بخش رو ویزیت می کرد یه دفعه دیدیم یکی ار مریضای همشهریش اومد جلو و داد و بیداد و متوجه شدیم مریض لاین سرم نداره که استاد چپ چپ ما رو نگاه کرد و ما هم به سال یکی و این از این...

رفتیم درمانگاه اونجا هم یه مریض رو به استاد معرفی کردیم اولش بیمار محترم گفت من جواب پاتولوژی ندارم. بعدش که ما شرح حالش رو به استاد گفتیم یه دفعه جواب پاتولوژی پیدا شد و قصد این بودکه ما ضایع بشیم که شدیم...
خلاصه امیدواریم این کشیک به سلامت طی بشه و بزارن ما تا صبح بخوابیم
آمین با رب العالمین

ولولوس

یادتون هست که گفتم"شب دراز است" و ...طبق معمول بیماران ما از ساعت 2 صبح امروز شروع کردن به اومدن اول یه آقای اهل افغانستان و جوونی اومد با ولولوس که تو عکسش تیپیک سکوم بود و وقتی باز شد سیگموئید درومد. بعد از اون هم یه p.u پرفوره داشتیم که عکسش اشتباه شد و یه بار از اتاق عمل رفت و دوباره اومد و بی هوشیا رفتن و دوباره اومدن و کلی غر زدن و خلاصه...یه مریض دیگه هم داشتیم یه آقای زندانی بود که 2 هفته پیش هم یه آدم حقیری عملش کرده بود و ما بهش زنگ زدیم 6 صبح و مریض رو بهش گفتیم کلی شاکی شد و خلاصه به سلامتی تا 10 صبح در اتاق عمل بودیم و بعدش به خواب مرگ رفتیم

صبحانه در اتاق عمل

صبح که تشریف بردیم بخش و بعدشم ژورنال کلاب که نوبت ممل بود و دیر هم رسید و موقعی که داشت مقالش رو می خوند هنوز نفس نفس میزد. استاد بازنشسته هم که چند باری بهش گیر داد. بعدش با سرهنگ رفتیم سری به اتاق عمل زدیم که دیدیم، به به دوستان نشستن و صبحانه ای به پاست و مهمان هم که حبیب خداست و خلاصه صبحانه ای زدیم و بعدشم رفتیم درمانگاه. مریض خاصی هم ندیدیم و تا الانم که خبر خاصی در این کشیک نبوده است. البته تجربه ثابت کرده به قول معروف " شب دراز است"

این هموستاز لعنتی

امروز ما دیر رسیدیم و کلا سر راند نبودیم و سرهنگ هم عصبانی بود از دست این دانشجو ها مثل اینکه زبون درازی کرده بودن. خلاصه رفتیم اتاق عمل و یه neck disection داشتیم که سر این هموستازش من بیچاره شدم و دست آخر هم مجبور شدم برای اطمینان بازش کنم و دوباره چک کنم. نزدیک امتحانم هست و درس نمی خونیم . 

اولین لاپاروسکوپی هرنی

امروز اول صیح که رفتیم جلسه مرتالیتی  و رییس گروه محترم بخش جراحی در این جلسه خیلی ارادت داشتن به دوستان جراح و در انتها هم دوستان داخلی به هم ارادت داشتن . بعدش رفتیم اتاق عمل و یه هرنی اینگوینال دو طرفه رو استاد لاپاروسکوپی کردن. بعدشم یه کیسه صفرا داشتیم که یکی از جراح هایی که از بلاد کفر اومده بودن هم جهت ارزیابی اومده بود سر عمل و استاد هم به ایشون ارادت داشتنو بعدشم یه مریض داشتیم با درد شکم . یه آقای مسنی بود که با تشخیص آپاندیس بازش کردیم و چون خیلی سخت بود به استاد پیوند گفتیم بیاد سر عمل ببینیه مریض رو که تا اومد و شرح حال دادیم چون دیروز هم با ممل عین این رو داشت. خندید و در رفت. بعدشم که سال یکی تولدش بود و رفته بود کیک خریده بود خوردیم و اومدیم لالا

مریض های بدحال

امروز کاملاً نقش چرخ خیاطی رو داشتم 3 تا مریض برست اونم انکوپلاستی داشتیم. بعدش هم که عملای ما تموم شد. ممل گفت بمون من یه عمل سنگین دارم. رفتیم کمکش وسطاش هم استاد پیوند کبد اومد که اگه نیومده بود کار بدجوری گره می خورد. همی کولکتومی راست شد. در ضمن امروزم اصلا روز خوبی نبود صبح که ساعت 6 سال یکی زنگ زد و گفت یه مریض اکسپایر شده یه مریض هم بدحال بود. موقعی هم که رفتیم اتاق عمل خبر دادن یه مریض دیگه هم که با ایسکمی اندام اومده بود اکسپایر شده. امروزم که همون مریض چاقو خورده رو معرفی کردیم کخ استاد برست گفتن خوب معرفی کردی

چاقو خورده

از کشیک شنبه شروع می کنم که یه مریض 85 ساله داشتیم که با چاقو زده بودنش. معدش سوراخ شده بود. بعدشم که یه آپاندیست داشتیم. امروزم که رفتیم اتاق عمل دو تا بیوپسی عصب داشتیم با کلی بیوپسی از توده پستان و یه کله سیستگتومی لاپاروسکوپی. یه مریض هم داشتیم که می خواستیم ژژنوستومی براش بزاریم وقتی شکمش باز شد. تصمیمون عوض شد و تودش رو برداشتیم و یه درناژ هم براش درست کردیم که ایشالله لیک نکنه. فردا هم طبق معمول ما باید بریم پشت تریبون و همون مریض چاقو خورده رو معرفی کنیم

گزارش بخش نداریم

امروز باز این همراهای بیمار کت و کلفتمون ول کن ما نبودن و ...آخر هم مریضشون رو با روابطی که داشتن بردن یه بخش تقریباً VIP بستری کردن. از صبح 5 نفر تو لیست عمل ما بودن که یکیشون کنسل شد البته تا ساعت 6 و 30 دقیقه عمل داشتیم. یه اکسپلور کلدوک داشتیم. یه ماستکتومی یه هرنی اینسیژنال که ممل خان زحمتش رو کشید یه BCS. عمل ها هم که تموم شد با سرهنگ رفتیم مریضا رو دیدیم و دیگه به گزارش بخش احتیاج نبود. فقط گفت اون مریض اکسپلور کلدوک رو بهش اطلاع بدیم