دیشب یه مریض آپاندیسیت داشتیم 50 سالش بود . و خیلی چاق ولی زیاد اذیتمون نکرد . بعدش به من زنگ زدن که یه مریض 12 ساله دیابتی اومده رگ نداره . رفتم و با کمک نرسش از گردنش رگ گرفتیم . اومدم بخوابم ساعت 3 شده بود ساعت 4 دوباره زنگ زدن که اون بچه آنژیوکتش رو کشیده بیاین براش رگ بگیرین .دیگه کم مونده بود قاطی کنم . گفتم خوب از اون یکی سمتش دوباره بگیرین این که دیگه زنگ زدن نداره . بعد رزیدنتش گفت باشه اگه نتونستیم زنگ مزینیم.که الحمدلله زنگ نزدن.امروز هم از اورژانش دیشب بی خبرم تا الان نمیدونم مریض عملی مونده یا نه ولی تا اونجایی که یادمه یه انسداد داشتیم
امروز کشیک اورژانسم برای اولین بار برای یه بچه ۵ ساله رفتم Chest Tube گذاشتم . حالا جالبش اینه اولش همه رزیدنتای بیهوشی و داخلی وایساده بودن می گفتن سال 4 بیاد بزاره آخرش دونه دونه وایسادن از ما تشکر و قدردانی بابت این مهم که سر جمع 5 دقیقه هم نشد تازه فهمیدم مال بچه چقدر راحت تره ..ممل هم رفته با استاد جوونه هاروست
امروز این بچه های بیهوشی وایساده بودن پشت سر استاد هی جنگولک بازی در میاوردن . من بدبخت هم داشتم عذاب میکشیدم البته بعد از عمل از خجالتشون درومدم....استاد کولورکتال هم امروز سه تامون رو جمع کرده میگه دیگه نشنوم حرفی حدیثی چیزی باشه هر چی هست تمومش کنین .اگه نمی تونین دیگه نیاین یا می خواین من نیام... البته منظورشون کاملا واضح بود
امروز ما ریشمون رو زده بودیم بعدش از بخش گرفته تا اتاق عمل دهنمونو خط آهن کشیدن از بس که ما رو دست انداختن....یه سودو آنوریسم عمل کردیم و رفتیم لالا