صبح که رفتیم بخش استاد از دستمون شاکی بود که من که بهتون گفتم واسه این مریض ( انسدادی ) سوند بزارین چرا نزاشتین . حالا ما دمغ که بابا جون اینا رو به سال یک گفتی به ما که نگفتی . خلاصه رفتیم اتاق عمل چیف ما رو می خوان مجبور کنن کشیک اضافه وایسه به جای یکی دیگه از سال 4ی ها اینم قاطی کرده بود اصلا نمیشد دم پرش رفت .امروز یه دونه کیسه صفرای لاپاروسکوپی ما رفتیم که بچه رب هم اومده بود و قسمت جدا کردنش به ما خورد و ما هم با چه دقتی انجام دادیم از شانسمون دقیقا اون تیکه آخرش سوراخ شد . البته پورت دوربین گذاشتنم هم کلی طول کشید
امروز یه عمل کاملا مستقل واریس رو انجام دادم و سر عمل هم کلی به سال یک حال دادیم و کلی از کارا رو به ایشون محول کردیم البته همچین عمل خاصی هم نیست ولی عملایی که آدم تنها عمل میکنه خیلی دلچسبه و به نظرش بزرگ میاد . یه عود سارکوم اندام تحتانی و یه عود کانسر تیروئید رو هم با استاد انجام دادیم . ولی تا ساعت 3 عملا طول کشید
دیشب یک پدری از ما درومد که بیا و ببین . ملت داشتن واسه ولنتاین عشق و حال میکردن ما بدبختا تا ۳ صبح اتاق عمل بودیم اونم چی یه مریض با اختلال انعقادی ۱۴ ساله و با انسداد کامل خیلی خفن بود و عملش هم یه چیزی تو مایه های تخلیه چاه . ازون ور هم یه مریض تو آی سی یو داشتیم که استاد ما رو فیکس کرده بود بالا سرش . هی را به را یه مشاوره ای چیزی درخواست میکردن .ازون ور تو همون آی سی یو سال یکیمون یه CV line گذاشته بود که داشت خونریزی میکرد مجبور شدیم اونم کاراش رو بکنیم . امروزم که رفتیم سر عمل یه عمل جدید دیم یه هرنی اینگوینال تو یه خانم . تا حالا موردشو نداشتیم .
صبح رفتیم درمانگاه خبر خاصی نبود تا اینکه استاد به خانم دکتر چیف زنگ زدن که بیا درمانگاه من اونم گفت یکی از شما ها هم بیاین با من من رفتم مریضا رو سریع دیدم و تموم شد . موقع برگشتن رفتیم با ممل که یه کت دان انجام بدیم آخه من تا حالا انجام ندادم . خیلی مسخرس البته علتشم اینه که همه رو cv line میزاریم . خلاصه مریض ازین کنسر های متاستاتیک بود که شیمی درمانی میشد و همه رگها ترومبوزه و خلاصه کنم از دو تا پاش سعی کردیم بگیریم نشد . بعد من سعی کردم فمورال براش cv بزارم نشد ولی ممل بعدش اومد و تونست خدا رو شکر براش بزاره . خیلی مریض دهیدره بود . تا الانم که مشاوره خاصی نداشتیم
دیروز ما برای اولین بار یه قسمت هایی از کیسه صفرای لاپاروسکوپی رو انجام دادیم و استاد هم رضایت مندانه ما رو بنگریست و کلا داشتیم با قضیه حال میکردیم که ندا آمد شما باید شیرینی بدی ما هم که کلا های بودیم گفتیم بگین اصلا اینجا شیرینی فروشی بزنن . نتیجه این شد که زنگ زدن از فلان جا آباد با پیک موتوری شیرینی آوردن . 16 هزار تومن ما پیاده شدیم . یه مریض منتال داشتیم که برای بار سوم آوردیم اتاق عمل و همونطور که من حدس زده بودم کلستومیش چرخیده بود و موقع دوشیدن این روده ها هم پرفوره شد که استاد می خواستن چیف ما رو خفه کنن . امروزم ما با استاد یه کیسه صفرای دیگه با لاپاروسکوپی تا یه جاهاییش رو رفتیم خیلی باحال بود . امشبم آنکالم . همه چی آرومه
انقدر خسته ام که درست کیبرد رو نمیبینم . صبح که رفتم اتاق عمل کلا 1 ساعت خوابیده بودم . اول یه مریض سارکوم داشتیم که منتال هم بود بنده خدا و تو ناحیه گلوتئالش یه توده بود اندازه هندونه . کلی به خون و خونریزی افتاد . داشتم وسط عمل می خوابیدم . یعنی رسما وقتی کسی حواسش بهم نبود و کمک منو نمی خواست چرت های چند ثانیه ای زدم . یه دفهش که چشامو باز کردم دیدم دو تا از استاژرامون دان منو نیگا میکنن میخندن . بعدش با امیر برای اولین بار رفتیم یه گرافت پوست زدیم خیلی با حال بود خواب از کلم پرید ...
خلاصه اتاق عمل که تموم شد . اومدیم بخوابیم بعد 1 ساعت بیدارمون کردن که یکی از مریضای بخش بدحال شده داره میره اتاق عمل بدو بیا خلاصه رفتیم همون خانمی بود که یه توده بزرگ تو شکمش داشت و فیستول شده بود . شکم که باز شد هیچی پیدا نکردیم نکته خوبش این بود که میگفتن احتمالا آناستوموزی که من زدم لیک کرده و که دیدم آناستوموز مثل باقلوا اونجا نشسته و طوریش نیست ولی یه جای روده که فیستول شده بود رو پیدا کردیم و دوختیم . احتمالا تروماتیزه شده بود حین عمل . خلاصه الان دارم میرسم ..خواااااااابم مــــــــــــیـــــــــــــا د د د