امشب ساعت ۷ با هماهنگی سال ۲ بیمارستان رو دو در کردیم..البته اینترن داریم و بخش هم آرومه و قراره که آخر شب هم برگردم ...واسه اینکه معطل نشم آژانس گرفتم ۵۰۰۰ تومن دادم ولی به نظرم ارزش داشت چون از دم در پاویون سوارم کرد و زود هم به مقصد رسیدم..خلاصه تا الان که به خیر و خوشی گذشته ..محمد هم اس ام اس زده که بو گیر پا براش بخرم
امروز رفتم و 3 تا مهری رو که سفارش داده بودم گرفتم هر کدومش 10000 تومن درومد یعنی جمعاً 30000 تومن بابت مهر دادیم دیگه مجبور نیستم به خاطر یه دونه پرونده مهر کردن . تا اون سر دنیا برم
قرار بود با خانوم دکتر عاطی بریم cv line بزاریم خلاصه رفتیم بخش عفونی زنان یه مریض بسیار آژیته بود که مجبور شدن براش میدازولام بزنن ولی انگار اثر نکرد و cv مریض هم نتونستن بزارن و دیگه ست cv هم خراب شده بود همراه مریض شروع کرد به داد و بیداد کردن که شما که بلد نیستسن برای چی میاین و مگه من چقدر پول دارم و ازین حرفا خلاصه در رفتیم
امروز ما چون اصولاً تا حالا یه دونه هم cv به پستمون نخورده قرار شد با محمد برم کار اونو نیگا کنم مریض مال بخش خودشون بود 2 تا هم cv داشتن محمد به شوخی گفت تو میای چیکار کنی هر وقت تو میای من خراب می کنم....خلاصه رفتیم یه خانومی بود جوون و مشکل شنوایی هم داشت اون شروع کرد و رزیدنتش هم اومد جهت بازدید البته با لباس شخصی اومده بود...خلاصه از شانس بد اون یا شایدم من نتونست رگ رو پیدا کنه خانوم رزیدنت هم اومد و بعد از کلی تلاش رگ رو پیدا کرد ولی بدتر ازون سیم گاید تو سوزن گیر کرد و آخر هم کنده شد نتیجه این شد که بلافاصله عکس پرتابل قفسه سینه و ست cv هم دیگه خراب شد خلاصه همه داشتن منو چپ چپ نیگاه می کردن خودمم داره باورم میشه بدشانسم
امشب و ساعاتی پیش بیمارستان رو به مقصد فست فود سیکا دو در کردیم من بودمم محمد و رضا بامزش اینکه می خواستیم از بیمارستان بریم بیرون رزیدنت های سال دو رضا یعنی دکتر رب و دکتر میم ما رو دیدن ما با ماشین رضا داشتیم بیرون می رفتیم اولش حالمون گرفته شد چون فکر میکردیم الانه که بهش زنگ بزنن و مراسم بهم بخوره ولی دیدیم اینا هم از بیمارستان رفتن بیرون ..دیگه بی خیالشون شدیم و رفتیم ..غذاش خوب بود مطمئناً از قورمه سبزی پاویون بهتره
امشب برای اولین بار مجبور شدیم مستقیماْ به جناب سرهنگ گزارش بدیم ..البته سرگرد بغل دست ما نشسته بود و الحمد لله همه چی به خیر و خوبی تموم شد
امروز رفتیم نوبت دوم کلاس skill lab و استاد دکتر ( ک ) که یزدی هم هستش به ما گره زدن رو یاد داد و مریض رو آماده عمل کردن و ...
یه جا من از کلاس اومدم بیرون که زنگ بزنم منو دید گفت برو سر کلاس منم هول کردم گفتم من دیروز کشیک بودم دارم مریضام رو جمع میکنم ..منو چپ چپ نیگاه کرد گفت من یه عمره این بیمارستانم تو روز روشن داری دورغ میگی.مگه شما ها شنبه ها کشیک نیستین؟...بدو برو سر کلاس
بد جور ضایع شدیم..ولی خلاصه استاد با حالیه
امروز کشیک هستم تا الان که همه چیز خوب بوده و برای یه مریض هم به کمک جناب سرگرد یه chest tube گذاشتم یعنی تقریباً نصف کاراشو خودم کردم موقعی که خواستم لوله شماره 36 رو تو chest بزارم گیر کرد به دستکشم و سرگرد کمک کرد.. الانم حالش خوبه فقط درد داره...