دیشب کشیک بودم بدبخت شدم اولش که یه مریض پپتیک اولسر پرفوره اومده بود که کراکی بود و عاقبت رفت اتاق عمل یه cv line هم به پست ما خورد که موفقیت آمیز بود و یکی دیگه که ارست کرد و فوت کرد و خلاصه همینجوری تا صبح پدرم درومد و بدبختی ما ازین جا شروع شد که صبح یه مریض ایسکمی اندام فوقانی اومد و ما همه کارهاش رو کردیم و این همراه گیجش رفت دنبال تشکیل پرونده و نیومد نتیجه این شد که سرهنگ به ما گیر داد و گفت اصلاً اتاق عمل نیا..ما هم رفتیم لالا بعدش اومدیم پایین که مریضا رو ببینیم دیدیم نگی زنگ زد مریض آپاندیسیتیه آریتمی داره خلاصه بدو بدو رزیدنت قلب رو پیدا کردیم تا مریض رو دید و دوباره بردنش اتاق عمل الانم نشستیم تو استیشن پرستاری تا سال بالایی ها از اتاق عمل بیان بیرون و مریض ها رو راند و تعیین تکلیف کنن
سلام دکتر
خوبی؟ دلمون برات تنگولیده بود
پایدار باشی و پر انرژی :)
اینجا بی نظر بود انجا!زیاد نظر بود گفتم اینجا هم نظر بزارم
اول هم ما وارد رشتمون شده بودیم فکر می کردیماز بی خوابی یا کار سخت بلاخره انصراف بدیم . به قول یکی از بچه ها (اگر دلم برای ان کنکوری که داده بودم نمی سوخت تا حالا صد بار انصراف داده بودم)
ولی بعد عادت کردیم . وقتی ادم عادت می کنه شرایط سخت هم براش عادی می شه . ان شا الله برای شما هم اسون بشه