امروز یه مریض ایدزی که هپاتیت سی هم داشت به پست ما خورده بود برای قرار دادن chest tube که خلاصه با کلی ترس و لرز گذاشتم و بعدش احساس کردم مریض به خونریزی افتاده که پیگیری که کردم مشکلی نداشت ولی خیلی استرس براش کشیدم بعدش رفتم گزارش بخش و به اینترنم که تا حالا سوند نگذاشته بود سوند گذاری رو یاد دادم بعدش با رزیدنت ارشد محمد رفتیم اتاق عمل برای یه بچه از ناحیه اینگوینالش یعنی از ورید صافن رگ گیری مشاهده شد
اقای دکتر سعی کنین به خودتون زیاد استرس ندین
اقای دکتر خیلی دوست داشتم برای دیدن شمابه بیمارستانتون بیام باتشکسات فراوان به خاطر گذاشتن این ویبلاگتون ولی نمیشه برای اینکه من بچه صفرمرزیم ومرزمونم ابه نه خاک شهرمون باتهران حدودای 10ساعت فاصله داره .متاسفانه یاخوشبختانه نمیشه بیام.دیگه بسه فکر کنم زیادی حرف زدم دکترعزیز خسته نباشین
لطف دارید دوست عزیز
چه جالبه که با اینهمه مشغله حوصله ی نوشتن دارین اونم خاطراتی که شاید خیلی ها خیلی معمولی از کنارش میگذرن..دلم خیلی گرفت وقتی از این ایدزی نوشتین ..گاهی فکر می کنم که چه میشه که تاوان اشتباهاتمونو اینقدر گرون می پردازیم...! امیدوارم همشون قلبی با بصیرت در صبر بر این رنج داشته باشن..