امروز صبح که پا شدم آزاد زنگ زده میگه برم اورژانس رو تحویل بگیرم بعدم کلی شلوغش کرده که یعنی چیف من خیلی گیره حواست باشه منم که ازین بچه بازی این دیوانه دیگه قاطی کرده بودم داد و بیداد سرش کردم که خودتی و تلفنشم قطع کردم بعدشم رفتم سریع مریضا رو دیدم و بامزش این بود که اینترنای ممل همشون بودن بیچاره ها خبر نداشتن امتحان رزیدنتاس تا شنیدن با لب و لوچه آویزون رفتن پاویون ..امروزم که کشیکیم خدا به خیر بگذرونه
تو کشیک هم داد و بیداد کن!
ا...
چه خوب؟دکتر بودن خیلی خوبه نه؟
منم یه زمانی دوست داشتم پزشک زنان و زایمان بشم اما چون مامانم دوست نداشت مجبور شدم برم رشته ی ریاضی و فیزیک به از اونم دیگه به رشته ی تجربی واینا فکر نکردم...
دکتر بودن حس خوبی داره!
فقط عصبانی باش دکتر رو نده به کسی