امروز یه هرنی عمل کردم . حالی بردیم اساسی بعدشم باز یه گند زدم اینجوری که قضیه اوبولی رو داشتم تعریف می کردم خودشم اونجا وایساده بود ندیدمش بعد که فهمیدم دیدمش داره سر عمل چپ چپ نیگام میکنه. اسنتاد باحاله هم باهاش رفتن سر عمل 2 تا فیستول چیزهایی یاد گرفتیم و قرار گذاشتیم یه روز بشینیم شرطی تخته بزنیم . خیلی ادعا داشت ما نیز هم . امروز یه تیروئید هم داشتیم که فلپش رو من بر داشتم