امروز آقای ممل ما مریض احوال بود و نیومد و ما بسی متاثر و متاسف شدیم از یه طرف ۳ تا عمل داشتیم یکیش که کنسر پیشرفته درومد و بدون هیچ اقدام خاصی شکم رو بستیم بعدش یه کیسه صفرا داشتیم که چون مریض توان مالی نداشت نتونستیم لاپاروسکوپی عملش کنیم (البته ما قند در دلمان آب شد ) و باز عمل شد و ما هم بالاخره پشت فرمون نشستیم و برای دو روز متوالی کیسه صفرا عمل کردم (بسی حال داد من بودم و سرهنگ استاد از فرنگ برگشته هم اصلا سر عمل نیومد ) بعد اونم یه هموروئید داشتیم که استاد که اومد اونم داد به من و خودش گفت امروز رفیقت نیومده روز روز توئه ) خلاصه بسیار روز قشنگی بود
وای چقدر راحت از امعا و احشای ملت حرف می زنین!
دارم ضعف می کنم!
نثر خوبی هم دارید
ااااااااااا دکتر بد قولی کردید و عکس اون شکمه که شبیه لاستیک شده بود رو نذاشتید
فقط نگید بی خوابی که دیگه خون همه ی خوانندگانتون جوش اومده
اهان تبریک گفتم چون اگه من بودم و اون مریض کیسه صفرایی کم توان مالی اون قدر
زار می زدم و اتاق عمل رو روی سرم می ذاشتم و سرهنگ تونم کلافه می کردم تا بذار اونو مجانی عملش کنم 
البته تقصیر شما یا کس دیگه نیست خوب قوانین بیمارستانا دست و پاهای جراحا رو بسته 
ولی دلم براش خیلی سوخت ایشالا حالش خوب شه 
اگه پرسیدن بگید عکسا رو اون میز قشنگه ی پاویون گم شده
راستی به روحیه ی قوی تون تبریک می گم ( تق تق زدم به تخته که بعدا" نگید چشم خوردید )
می گم نه به اون مریضه که ایدز داشت و هپاتیت و شما بدون ترس عملش کردید نه به این یکی
عکسا رو دوستم گرفته هنوز برام میل نکرده
خیلی عالیه اینقدر از کارتون لذت می برید..