روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

ریچارد سوم

دیشب من آنکال بودم و این سال 1 محترم ما کلا صبح رو تو پیچ بود و اصلا بخش رو هم ندیده بود که به راه راست هدایت شد . بعدشم بروبچ قرار گذاشتیم بریم تئاتر می خواستیم بریم خشکسالی و دروغ که گفتن توبیخ شده رفتیم کار آتیلا پسیانی تو پارک هنرمندان رو دیدیم 15 تومن دادیم بعد دریغ از یک کلمه اگه ما فهمیده باشیم .اسمش ریچارد سوم بود ولی بعدش کلی به خودمون و نمایش خندیدیم . بعدشم با دوستان رفتیم شام که پاشا و خانمش با اصرار مهمونمون کردن...این تیکه آخرش که دیگه خیلی حال داد.در ضمن الانم دارم از بخش میام ساعت ۵ صبح مریض بد حال شده.اینم تیکه بد ماجرا

نظرات 3 + ارسال نظر
آتوسا شنبه 26 آذر 1390 ساعت 06:25 http://www.ghose.blogsky.com

همیشه بهتون خوش بگذره
به منم سر بزن خوشحال میشم

پریسا شنبه 26 آذر 1390 ساعت 16:07

سلام .هر از چند وقتی که خیلی از خوندن واسه امتحان خسته میشم میام وبلاگتون یه سر میزنم و وقتی حال و هوای کشیکهای بیمارستان رو به یادم میاره دوباره پر انرژی میرم سراغ خوندن .ممنون و امیدوارم شاد و موفق باشید

Neo دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 15:07

چند وقت پیش شبکه چهار نمایشنامه رو به صورت تله سریال نشون میداد منم چیز زیادی سر در نیاوردم .
فقط میدونم داستان قدرت طلبی و خیانت و کلا شکسپیریه دیگه !

هملت رو دیدید ؟؟؟... خوب این داداششه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.