روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

مردم آزار

بعد از برد شیرین سرخ های پایتخت و جشن و شادی بازی به روش خودمون با خودم گفتم صبح که مشاوره نمیزارن سر صبح(امروز کشیکم قسمت مشاوره ) بزار دیر بریم بیمارستان . خلاصه در خواب ناز بودیم که کله سحر زنگ زده میگه یه مشاوره اورژانس داریم میگم چیه 20 دقیقه متن مشاوره رو خونده خط آخرش اینه . در صورت صلاحدید شما بیمار به درمانگاه روز شنبه ارجاع داده شود . میگم این کجاش اورژانسه که زنگ زدی ؟ میگه خوب شما بیا ببین اورژانسه یا نه من که نمی دونم . بعدشم میگه ببخشین منو دارن صدا میکنن .تق ق ق گوشی رو گذاشت .. . آخ  خ خ خ که چقدر دلم می خواد بعضیا رو خفه کنم

نظرات 3 + ارسال نظر
ژاویز( اشک هیزم) جمعه 14 بهمن 1390 ساعت 10:01

یادمه گفته بودید که این کارای اولیه برای سال پایینیاس - خوب دکی فکر نمی کنید دارید زیادی کوتاه میاید؟ حتی به خودشون زحمت ندادن یه بار روی فرم رو بخونن بعد پای تلفن این قدر...
می گم این جوری خیلی بده راستش همه جا دیگه دارن شل می گیرن - تو هر حرفه ای - خوب دکتر یه چیزی بگید بهشون که یه مقدار حس مسئولیتش تقویت شه این قدر هوای سال پایینیا رو نداشته باشید

م جمعه 14 بهمن 1390 ساعت 12:37

دکتر راستی چرا شد روزمرگی؟؟؟؟مگه روزمرگی تکرار روزهای تکراری نیست ؟شما که روزگارت تکراری نیست؟
این به موقع صدا شدن هام حکمتی داره برا خودش؟ مشکل بیمارستان اینه که آدم نمیدونه حاکم کیه؟مثلا ما ساعت 2.5شب زنگ میزنیم به بخش میگیم بیاید مریضتونو ببریدعملش تموم شده سوپر وایزر میگه بیمار برمون خوابه دو ساعت دیگه میایم


sh.kh جمعه 14 بهمن 1390 ساعت 12:37

دکتر خیلی خودتو ناراحت نکن!بذار این طوری به قضیه نگا کنیم:حتما شما یه خطایی کردی و این موجودات شدیدالعمل فرستادگان خدا جهت تنبیه و مجازات شما به زمین اند!!!دکتر راه توبه در پیش گیر باشد که از شر این فرشتگان عذاب رهایی یابی!!!!ها..ها...ها...
راستی...قرررررمزززززته!!!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.