روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

این ولن تاین ذلیل شده

دیشب یک پدری از ما درومد که بیا و ببین . ملت داشتن واسه ولنتاین عشق و حال میکردن ما بدبختا تا ۳ صبح اتاق عمل بودیم اونم چی یه مریض با اختلال انعقادی ۱۴ ساله و با انسداد کامل خیلی خفن بود و عملش هم یه چیزی تو مایه های تخلیه چاه . ازون ور هم یه مریض تو آی سی یو داشتیم که استاد ما رو فیکس کرده بود بالا سرش . هی را به را یه مشاوره ای چیزی درخواست میکردن .ازون ور تو همون آی سی یو سال یکیمون یه CV line گذاشته بود که داشت خونریزی میکرد مجبور شدیم اونم کاراش رو بکنیم . امروزم که رفتیم سر عمل یه عمل جدید دیم یه هرنی اینگوینال تو یه خانم . تا حالا موردشو نداشتیم .

نظرات 7 + ارسال نظر
کامیشا چهارشنبه 26 بهمن 1390 ساعت 19:33 http://kamiisha.blogsky.com

خدا به شما قوت بسیار عطا نماید.

[ بدون نام ] چهارشنبه 26 بهمن 1390 ساعت 22:38

خسته نباشی دکتر جان...

دیم =دیدم( البته اینی که شما نوشتین به زبون کردی همین معنی رو میده..یعنی دیدم )...گفتم یه لغت کردی اموزش بدم .

ممنون

رکسانا پنج‌شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 00:09 http://iranbanooo.blogsky.com

ایشالا خدا قسمت کنه عمین امسال سپندارمزگان را به عشق و حال بگذرونید !

... شنبه 29 بهمن 1390 ساعت 12:15

پس و.ل.ن.ت.ا.ی.ن شما هم مثل و.ل.ن.ت.ا.ی.ن ما ذلیل شد

فریال دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت 09:01

سلام چیز عجیبی نیست من خودمم هرنی اینگوینال داشتم.که البته با توجه به سابقهdvtو آمبولی ریه ام کسی جرات نداشت سر به سرش بذاره. بالاخره با یکی از همکاران شما بعد از سه ماه چانه زنی که اقامن قول میدم دوباره آمبولی نکنم شما این را بردار تا ارجنت نشده .الکتیو عملش کردیم.که صد البته خودم و دکتر رسما سرویس شدیم. البته یه خورده قبل از ولنتاین بود 18 بهمن اما تا دوباره شباهت به آدمیزاد پیدا کنم و بتونم رو پا شم دکتر یه شتر قربانی کرد.درنهایت با تزریق4 واحد ffbو2 واحد پکسل و2 واحد کراس مچ (چون بنده رو وارفارین بودم.) بالاخره خونریزی کنترل شد .بعد هم با دکتر جان به این نتیجه رسیدیم که فقط کوزه گر ها از کوزه شکسته آب نمی خورن کادر درمان هم اگه بنا باشه درمان شن از کوزه گر ها اوضاعشون بدخیم تره. گفتم یه خورده قدر ولنتاینتو بدونی.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 15:11

چه قدر کارهای وحشتناکی میکنید
یادم باشه این دفعه خواستم برم اتاق عمل از دکترم بپرسم خوب خوابیده یا نه
من که وقتی میرم اتاق عمل واسه جراحی بوی اونجا هم میخوره استرس میگیرم.
فکر کنم شما احتمالا پسر شجاع باید باشید

مری ناز سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 15:12 http://merrynaz68.blogfa.com

یادم رفت مشخصاتم رو بذارم
تازه دارم میفهمم این جراح ها چه کارهایی سر من در آوردن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.