امروز یه مریض داشتیم که وقتی شکمش باز شد دیدیم که متاستاز کبد و جاهای دیگه داره . واسه همین بدون افدام خاصی شکمش رو بستیم . بعدشم چند تا مریض کوچولو بود . که کلا تا ساعت ۱ بعد از ظهر طول نکشید اینا به کنار صبح تو مورنینگ یه حالی از ما گرفتن ....
استاد راهنما اومده میگه پروپوزالت رد شده .یه حالی از ما گرفته شد ..زنگ زدم به منشی بخش پژوهشی میگه من در جریان نیستم . خداییش این استاد راهنما شد ما داریم
مادر بیچاره ما کل عید در حال نوشتن پروپوزالش بود.
به همین راحتی هفته قبل رد شد
مجبور شد موضوع رو تغییر بده
اگه میشه یکم زیر دیپلم صحبت کنید ماهم متوجه بشیم
البته هرجورد راحتید من نظرم رو گفتم.
استاد راهنما اگه ایراد نگیره که استاد راهنما نیست...دکتر یاد پروپزوال خودم افتادم که روز جلسه گروه انگار پشت در اتاق عمل بودم اینقد راه رفتم پشت در که میخچه در اوردم...
ای بابا دکتر بی خیال همه استاد راهنماها همین طورن
همه آدما تو این مورد هم دردن از قدیم مد بوده که استاده اذیت کنن - الانم همین طوره - من تضمین می کنم نوادگان ما هم با این معضل دست به یخه میشن دیگه بهتر از آهنگ -آهای معلم بد - مال ابی سراغ دارید که درده آدم رو توصیف می کنه؟؟ خوب معلومه این چاله ( هی دوباره کاری تز ) همیشه بوده بالاخره یا چارچنگولی از روش می پریم یا با طناب یا یه تخته چوب می زاری رو چاله می پری یا نه می پری تو چاله بعدش از توش میای بیرون - یعنی میرید با استاد حرف می زنین که کجای پرپازولم رو نپسندید جناّّاببببب
تازگیا چه خبر؟؟؟ از اون جونورا که تو تن آقاهه بودن عکس ندارید؟؟؟
سلام
کار خیلی سختی دارید
موفق باشید
خوشحال میشم بهم سری بزنید
ممنون از وب خوبتون