امروز اول صبح تو جلسه یه خانم دکتر جراح رو معرفی کردن که خودش سرطان سینه گرفته بود . بعدشم ممل بنده خدا مجبور شده بود بره سر عمل فامیلش که اصلا هم عمل خوبی نبوده خیلی حالش بد بود قرار بود رضا بیاد جاش که براش مشکلی پیش اومده بود منم نمی دونستم ..رفتم خیر سرمون معده عمل کنیم گفتن شما نوبتته بری درمانکاه امروزم 4 تا استاژر اومده بودن درمانگاه کلا نمی شد جنبید بعدش رفتم اتاق عمل یه ماستکتومی داشتیم با قلومون رفتم . امروزم آنکالم .اصلا حس ندارم
ای بابا.....بیچاره خانم دکتره
خیلی بده که لحظه به لحظه مراحل بیماری رو می دونه
از همون ادرسی که دادم خدمتتون روی لینک های سمت چژش که نوشته ثبت نام و ارسال آثار اقدام کنید
سلام با اقا ممل احساس همدردی میکنیم همینطور با شما
امروز اینجا دیدم شما چنتا وبلاگ دارین ؟
ziad
بیمار ارست کرد یعنی چی؟ کلا اصطلاحات پزشکی زیاده من نمی فهمم آخرش خوب بوده یا بد
yani ghalbesh vaysad
برای اون خانم دکتر و اون مریض خیلی ناراحت شدم
خدا همه مریضهارو شفا بده
سلام دکتر جون
چند روز نیستی!!! کجایی؟
واسه ارتقاع میخونی؟
خدا خانوم دکترو شفا بده
ااا پس آقای ممل بوده بنده خدا انشالله مریضشون شفا پیدا کنه
خدا بهتون صبر بده
شما از 1 ماه قبل جوش امتحانتونو میزنین ؟!
پس کامنت من کو؟؟؟
این خیلی (نهایت) بی انصافیه. من فقط یه کشف تاریخی کرده بودم
الان من دقیقا دچار حسی شدم که باید بین مرگ و زندگی یکیش رو انتخاب کنم و منم دقیقا مرگ رو انتخاب میکنم
چرا؟
واسه اینکه بابت کشف تاریخیم هیشکی منو تشویق نکرد
حالا برم سراغ پست بالایی ببینم چه خبره