امروز بعد از اتمام مرخصی رفتیم سر عمل یه دونه مریض ماستکتومی داشتیم و یه دونه هم scc روی پیشونی که از پاش گرافت برداشتیم .خیلی عملش تمیز تموم شد . ساعت 12 هم همه چی تموم بود و کلاً روز خوبی بود
با عرض سلام و خواسته نباشید لازم به ذکر است درین مکان تا ۳ شنبه هفته بعد پستی نوشته نخواهد شد . رزیدنت مورد نظر در دسترس نمی باشد و در مرخصیسی
امروز خیلی ستم بود یه مریض کانسر معده داشتیم که این خانم دکتر هم بخشیم گیر داد من باید عملش کنم منم مظلوووووم . بعد دیدم فرشته مهربون اکارتور میکشید خانم عمل میکرد یَک حرصم درومده بود مثلا منم اسمش هست که 3 تا معده عمل کردم حالا هر سِری تا شکم رو باز می کردیم استاد با فلو بقیشو میرفتن ..دو سه بار رفتم نزدیکش در گوشش گفتم حرومت باشه ایشالله...هرهر می خندید..ای خدا این چه بخت و اقبالیه من دارم . خلاصه ما رفتیم یه جای دیگه البته اونم خوب بود یه آدرنالکتومی بود که ( فئوکروموسیتوم ) بماند این خانم دکتر اتند بی هوشی چقدر واسه ما گربه رقصوند یه بار اومد گفت بگین سال 4 قلب بیاد سر عمل مریض پیس میکر داره !!! هر چی میگیم بابا این ok قلب داره الانم رفته مود pace maker شو عوض کرده اصلا pace dependent نیست مگه به خرجش میرفت با 1000 تا بامبول بازی راضیش کردیم مریض رو خوابونده ..خلاصه بسیار عمل باحالی بود . بعدشم که یه پورت رو درآوردیم و امروزم با اساتید صحبت کردیم یه مرخصی به ما بدن که مورد قبول واقع شد...
از اتاق عمل که اومدم چیف امروز زنگ زده که شما کشیکاتونو جابجا کردین چرا به من نگفتین . حالا منو رضا با هم جابجا کردیم کلی غر زد و چوغولی بازی و داستانی داشتیم با این ...
الحمدلله تا الانم که دارم تایپ میکنم خیلی اوضاع احوال کشیکمون خراب نیست امیدوارم تا صبح همینجور بمونه
امروز که رفتیم اتاق عمل ما رفتیم با "فرشته مهربون" سر یه لامپکتومی با دایسکشن آگزیلا که خداییش بنده خدا در نهایت تحمل به من آموزش می داد . بعدش هم یه عمل ارکیکتومی ( برداشتن بیضه ) داشتم که برای بار اولم بود . بعدش هم یه تعبیه پورت داشتم که برای بار اول خیلی از کاراش رو خودم کردم . بعدشم که استاد آخر وفتیان مریضاش رو آورد اول فلومون رفت بعدشم دو تا عمل آخر رو من باهاش رفتم . اولیش یه دایسکشن گردن بود که استاد علی رغم روتینش به بنده فرمودن که هموستاز کن و ببند . که موجب تعجب حضار شد . بعدشم اومدیم کپیدیم
امروز که ما رفتیم درمانگاه استاد جراح پلاستیک وسطاش با یکی از این رزیدنتای داخلی که مریض واسمون فرستاده بود دیالوگ خصمانه ای داشتیم . وسطاش همون مریضه که گفتم توده بیضه داشت بهم زنگ زد و گفت داره میاد بستری شه . بعدش رفتم اتاق عمل یه مریض عود کانسر برست داشتیم که الپتیکال همون توده هه رو در آوردیم فرستادیم پاتولوژی . بعدش یه مریض داشتیم بستن ایلئوستومی که با رزیدنت هم بخشیمون دوتایی شروع کردیم انجام دادن حالا تو این هاگیرواگیر اتند بیهوشی گیر داده شما دو تا مگه سال دو نیستین .بزارین استادتون بیاد این عملا مال سال چهاره . منم فی البداهه برگشتم گفتم خانم دکتر 2 تا سال دوییم میشیم یه سال 4 دیگه ...خنده جماعت همانا و چشم و ابروی خانم دکتر اتند همان ...البته همون لحظه هم استاد جنتلمن اومد و کمک کرد و اولش هم کلی از کار ما تعریف کرد و ما هم گفتیم استاد من بخش قبلی خیلی ازین عملا داشتیم ..بلند هم گفتم که خانم دکتر اتند بی هوشی بفهمه . امشبم که آنکالم تا حالا یه مریض بد حال داشتم که لوله تراکشو درآورده بود که رفتیم فرو کردیم سر جاش .
4شنبه قبلی یه مریض آپاندیسیت داشتیم خدا نصیب گرگ بیابونش بکنه 200 کیلو بود بعدش یه آپاندیسیت هم داشت تا ناف کبدش رفته بود . یعنی دیگه کم مونده بود بشینم گریه کنم . این زنانی ها هم که دستشون درد نکنه پشت سر هم مشاوره . 4 و 30 دقیقه صبح خوابیدیم تا 6 و 30 بعدش رفتیم ژورنال و مقاله ارائه کردیم که اونم بماند که چقدر گند زدیم . کلا تو خواب حرف میزدم .بعدشم رفتیم یکی از مریضای استاد " آخر وقتیان" رو تو تومور بورد معرفی کردیم
امروز کشیک اورژانسم صبح رفتیم اتاق عمل یه تخلیه هماتوم داشتیم با استاد جراح پلاستیک و فلوی محترم "دکتر شیر" بعدشم یه SCC اسکالپ بود که رو تخت رضایت به عمل نداد . بعدشم ما رفتیم درمانگاه مریض دیدیم بعدشم که می خواستیم سونو بشیم هیش کی ما رو تحویل نگرفت بعدشم اومدیم هی مشاوره داریم جواب میدیم بعدشم مشاوره های چرت و پرت زنگ نی زنن تازشم خوابمون هم میاد ..
تا برنامه بعد
صبح که بیدار شدم فقط تو این فکر بودم که با این لاگ بوک خالی چه خاکی به سرم بریزم . از فلوی محترم اجازه گرفتیم و رفتیم دنبال "استاد خوشنویس" قبلش رفتیم اتاق عمل و بخش قبلی . یه کم چیز میز تو لاگ بوک نوشتیم بعدش رفتیم درمانگاه و رسیدیم خدمت "استاد خوشنویس" و با کمال پرروئی از 10 تا 5 تاش رو به اسم استاد نوشتیم استاد هم زیر همه برگه ها مهر زد و گفت فقط خیلی تابلو ننویس ..ما هم لبخندی زدیم و هی به خودمون نمره A دادیم البته یه جاهایی هم یه B میزدیم که به قول استاد تابلو نشه بعدشم رفتیم زنگ زدیم به سال بالایی قبلی گفتیم می تونه یه رضایت ازین استاد لاپاروسکوپی بگیره من برگمو خودم پر کنم که ندا آمد نه خــــــــــیــــــــر استاد میگه بیاد اینجا باید در موردش حرف بزنیم ما هم عطا را به لقا بخشیدیم اومدیم زنگ زدیم به "فرشته مهربون" گفت من که الانم نمیام بیمارستان بده به استاد جنتلمن بهت بده به جاب منم امضاء کنه ما هم به استاد جنتلمن گفتیم گفت باشه ولی به نظرم باید این برگه ها محرمانه به آموزش فرستاده بشه ها ...ما برق از کلمون پرید که الان با 5 تا برگه آماده چه کنیم زنگ زدیم به مسوول آموزش که من استاد خوشنویس رو تو خیابون دیدم برام پر کرده الان برگه ها مونده رو دستم چه کنم ایشونم فرمودن خااااااک بَ چوکــــــ سریع بفرست بیاد خودم درست کنم که فرستادیم و استاد جنتلمن هم گفت فردا برگه هاتو بیار تو درمانگاه برات پر کنم ..بعدشم با استاد جنتلمن رفتیم یه عمل BCT و در حین عمل استاد از خاطراتشون از پاریس برایما ن تعریف مردن که ما را بسیار خوش آمد
رسماً دارم می میرم . ساعت 7 و 30 از اتاق عمل آف شدم ...صبح یه مریض هیسترکتومی اووفرکتوی داشتیم که با استاد مهربونه (بهتره بهش بگم فرشته مهربون)عمل کردیم دو تایی بودیم خیلی حال داد اول لاپاروسکوپی رفتیم بعدش یه جاهایی دیگه خیلی خفن شد بازش کردیم . بعد من رفتم با همین استاد یه پورت بزاریم که خیلی بد در اومد و اصلا آناتومی خوبی نداشت و مجبور شدیم به روش باز بزاریمش "استاد جنتلمن"هم اومده بود کمک بعدش استاد "آخر وقتیان" باز ساعت 3 شروع کرد به مریض آوردن اول یه گاستروستومی آورد بعدشم یه تیروئید با تقریبا دایسکش گردن یعنی دهن ما الان آزاد راه تهران - قمه ..حالا همه اینا یه طرف امروزم آنکال بخشم دم به دقیقه دارن زنگ میزنن رفتم اون سر دنیا واسه مریض CV line بزارم میگن کاتتر ندارم 2 ساعت نشستم تا آوردن بعد که کارم تموم شده میبینیم راننده نیست ما رو برگردونه ..ای خداااا