روز جالبی نبود اول از همه که رفتیم سر یه عمل که قرار بود رزکشن کبد باشه یه خانم 49 ساله بود که کیسه صفراش رو برداشته بودن و بعد جواب پاتولوژی کانسر( آدنوکارسینوما) اومده بود . شکم رو که باز کردیم پر از سیدینگ و متاستازهای ریز بود . که البته هیچ کدومش تو سی تی اسکنش معلوم نشده بود. خیلی دلم به حال خانومه سوخت . خیلی امیدوار بود .استاد میگفت با این وضعش یه سال دووم بیاره خیلی شانس آورده .
با اجازه از خانم دکترِ استاد، من و هم بخشیم دو تایی رفتیم سر عمل ماستکتومی و خیلی باحال دو تایی واسه خودمون عمل میکردیم برست رو کامل برداشتیم و رفتیم تو آگزیلا . ورید آگزیلا رو هم پیدا کردیم که دیگه خود استاد هم اومد . از شانس بد "آرشیتکت" فرستاد دنبال من و مجبور شدم برم سر یه عمل هرنی اینسیژنال ( کوله سیستکتومی قبلی) یه تیکه عمل رو ما داشتیم میرفتیم حالا اونم چی لبه های فاشیا رو می دوختم که یه دفعه ای سوزن رفت تو دستم "آرشیتکت" هم از خدا خداسته شروع کرد به اینکه" برو برو دستکشت رو در بیار الکل بریز رو دستت و ...سوزن گیر رو از دست ما گرفت .....
یکی از استاد بی هوشیمون داره میره خارج از کشور. امروز چند تا عکس یادگاری با هم گرفتیم
ببینید چقد دوستتون داره این استاد...
خیلی جالبه آدم خاطراتش رابنویسه اما بدون رمز
تونستی سری به ما بزن
من انقد محو استاد آرشیتکت شده بودم اصلا اون خط آخرو نخوندم! الان تازه فهمیدم چرا اسم متنو گذاشتین استاد بیهوشی رفت.
خوش به حالش. :)
در مورد فرشته مهربون حق با شماست
حواسم نبود ...سوتی بود
فرشته مهربون همون خانم دکتر (حم... هوش..) نیستن احیانا؟
نه
به استاد خارجیتون بگید ، دست راستش رو سر من ....
وای جناب دکتر نیدل استیک شدن؟!
مریض که اچ آی وی مثبت نبود!!!!
خاطراتتو می خونم حس بیمارستان شهدا بهم دست میده
دکتر مثل اینکه خوندن وبتون اثر کرده ما هم یه چیزی یاد گرفتیم ماستکتومی یعنی برداشتن سینه دیگه نه؟؟
بادیدن اونیکی وبتون اونقد ذوق زده شدم که دیگه اینجا یادم رفته بود چقدر دنج وآرومه.
چرا توضیح دادین خانوم یاس؟ :( الان من هر وقت ماستکتومی رو ببینم غصه میخورم. :((
دکتر این خانوما میتونن مشکلشونو یه جورای دیگهای حل کنن نه؟
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻲ ﻫﻮﺷﻴﺘﻮﻥ ﺭﻓﺖ؟
ﻋﻜﺴﺎﻱ ﻳﺎﺩﮔﺎﺭﻳﺘﻮﻥ ﻛﻮﺵ؟
ﺭﺍﺳﺘﻲ ﺩﻛﺘﺮ ﺟﺎﻥ ﻋﻤﻠﺘﻮﻥ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﭼﻘﺪ ﻃﻮﻝ ﻣﻴﻜﺸﻪ ؟ﻣﺎﻛﺰﻳﻤﻢ ﻣﻴﻨﻴﻤﻢ ﻣﺘﻮﺳﻂ؟
کانسر کبد...یک سال...