روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

استاد

امروز آنکالم . صبح رفتیم اتاق عمل و هنر دست مرد افسانه ای جراحی رو دیدیم بعد ما که وایساده بودیم کنار ایشون چون اولین بار بود که ایشون رو از نزدیک میدیدیم کلا هول شده و سوتی فراوان میدادیم و خلاصه . عمل هم تیرئید بود و بسیار شیک و زیبا تموم شد . بعدشم که یه پورت خواستیم بزاریم پدر صاب بچه درومد آخرشم خود استاد اومد سر عمل و تمام امیدواریم بگذراند ما تا صبح دمی بیاساییم .

نظرات 3 + ارسال نظر
رویا یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 19:49 http://nal-abad.blogsky.com/

جالبه وبلاگت...روز نوشتای یه رزیدنت...خوبه که خووب می نویسی...

یاس یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 21:38

یکی دوتاشو میگفتید گمی میخندیدیم!

پزشک طرحی یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 22:02 http://pezeshketarhi.blogfa.com

آخ جوون استاد پنجه طلایی .کلا خیلی حس خوبیه که آدم ، ادمای بزرگ رو ببینه ... تو دوران تحصیل من هم چند موردی پیش اومد ، خاطراتی خوبی هستن ....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.