امروز اول از همه یه عمل تیروئیدکتومی داشتیم با استاد آرشیتکت ، که علیرغم تصور یه جاهاییش رو به ما هم دادن ولی کلا از پِلَنِ عمل خوشم نیومد . بعدش یه بازسازی برست داشتیم با خانم دکتر خوبه که اومدیم سر عمل نقاشیاش پاک شده بود بنده خدا سر درگم شده بود سر عمل . بعدشم که یه برداشتن لنف نود بود . از یه طرف دیگه امروز داشتن برای ژورنال برنامه ریزی میکردن قرار شد گرئه فعلی ما بده که چون ما داده بودیم از منشی ریییس بخش تا خانوم دکتر خوبه کلی بحث و حرف و حدیث و نهایتا هم قرعه کشی کردیم تا گروه بعدی پیدا کنن . خداییش فک کن ما دو بار مقاله بدیم بعد 2 تا گروه دیگه هستن که اصلا نداده باشن . با شکری و مهری هم سر این داستان مسجد نشستیم کلی حرف زدیم که ازین پس هواسمون باشه
یعنی خودم هلاک این رمزی نوشتنمم
دکتر جون ما هم هلاک این رمزی نوشتن خط آخر شدیم
دکتر جون اگه اینقدر سرى بود نمینوشتى چه کاریه خوب
نمیدونم چرا همش فکر میکنم این بخش جدید استاد خانم زیاد داره بیشتر از بخش قبلی! بعدشم همه جوره قبولت داریم ،با رمز یا بی رمز فرقی نداره.
حواسمون یا هواسمون؟؟؟
خدا جای حق نشسته !!!