روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

ناچار

تو پست قبلی در مورد اون آقای 101 ساله گفتم . امروز خیلی بد حال تر شده بود. سکته قلبی+ادم ریه + افت فشار خون.ازون ور هم وقتی همراهاش فهمیدن که می خوایم بفرستیمش ICU و وفتی هزینه هاش رو رفتن و پرسیدن و وقتی متوجه شدن که خیلی بعیده زنده بمونه . یه دفعه ای با اصرار و رضایت شخصی گیر 3پیچ دادن که میخوایم مریضمون رو ببریم و میخوایم تو خونه خودش بمیره و همین کارم کردن و مریض رو تو اون حال بردن. البته وقتی خودم رو حای اونا میزارم بهشون حق میدم. وضع مالی خوبی نداشتن و تا همین الانم به قول خودشون هزینه هاش رو از مددکاری و قرض و این داستان ها تأمین کردن...فکر نمی کنم تا میدون آزادی زنده بمونه
نظرات 7 + ارسال نظر
فاطی شنبه 28 مرداد 1391 ساعت 23:06 http://royayeziba.blogsky.com/

اون عمرشو کرده

Sokute Sepid یکشنبه 29 مرداد 1391 ساعت 02:51 http://www.RainyLady1.blogfa.com

Talkh..
Vaghe'yat..

شیدا یکشنبه 29 مرداد 1391 ساعت 03:18 http://faslehejran.blogfa.com


چـــــه تلــــــخ . . . !!!

سانتاماریا یکشنبه 29 مرداد 1391 ساعت 10:34 http://paeeze1363.blogfa.com

حدس میزدم که خیلی دووم نمیاره.

دکترجون عیدتون مبارک

ELNAZ یکشنبه 29 مرداد 1391 ساعت 13:07

دادن تخت ICU به این مریض.همراهاش بهترین تصمیم گرفتن.

دوست دوشنبه 30 مرداد 1391 ساعت 03:04

یعنی من به صورت اول شخص مفرد قربون تو دکتر برم، که مجبوری واسه خاطر سلامت ماها روز عیدم کشیک باشی
دستتون رو (با رعایت شئونات اسلامی) میبوسم :-*

پزشک طرحی دوشنبه 30 مرداد 1391 ساعت 15:27 http://pezeshketarhi.blogfa.com

یه استادی همیشه واسه هممون دعا میکرد که الهی بمیرین و بعدش بیفتین ! نه بیفتین و بعدش بمیرین!
ای روزگار

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.