روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

راند با استاد

امروز صبح استاد محترم اومدن و با هم راه افتادیم تو بیمارستان مریضا رو ویزیت کردن . استاد فرمودن من موندم تو چه جوری هر روز صبح راند میکنی و ۸ هم اتاق عملی .( راندمون ۲ ساعت طول کشید) بعدش ما رفتیم واسه یه مریضی که chest tube گذاشته بودیم مجدداً یکی دیگه گذاشتیم چون هنوز ریه باز نشده بود و بابلینگ هم داشت. الانم که اومدیم اتاق عمل منتظر مریضیم. همون مریضی که خیلی خوش سر و زبون بود و بستنی و پیتزاهاشو خط میزد تا بتونه غذا بخوره، مجبوریم براش کلستومی بزاریم . خیلی دلم به حالش سوخت

نظرات 12 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 19:00

کلستومی یعنی چی؟

خاتون پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 20:41 http://share-your-idea.mihanblog.com/

سلام آخی چه بچه نازی هم بود
حالا که باید کلستومی بشه چند تا دیگه بستنی و پیتزا باید بکشه؟
برا همیشه باید کلستومی بمونه؟
راستی مگه تو این وبلاگتونم ازش حرف زده بودین؟

مامان پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 21:52


اگه استاد شما مونده ولی من خیلی خوب می دونم چطوریه

کافیه یه روز کامل رو درانتظار دکتر به در چشم بدوزی و هر چی از پرستار می پرسی بهت بگه نمی دونم وقتی دکتر امد ازش بپرسید و تو تمام روز سئوالاتت را دوره کنی که مبادا یکیش یادت بره و سریع بپرسی که زیاد وقت دکتر رو نگیری و بعد وقتی دیگه کاملا از بر کردی دکتر بیاد و به سرعت خرگوش کارتون میگ میگ از جلوت رد بشه و تو فقط دودش رو بخوری و بعد مجبور بشی بخاطر بیمارت به قول یکی از همکاران وبلاگ نویست مثل جوجه اردک دنبالش کنی و زود هم در بری که مبادا با دولول بزندت

ولی من نمی تونم باور کنم شما از این کارها کنی نه .... تازه دارم بیماری پزشک گریزی را با شما و چند پزشک وبلاگ نویس متفاوت دیگه خوب می کنم ...... تازه دارم بعد از مدتها دکتر میر م .....
ولی معمولا استادها سرعتشون خیلی بالاست ...می خوان به اون یکی بیمارستان و مطب و......برسن ......یعنی شما سرعتت از اساتید هم بالا تره

زینب پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 22:56

چه چهره ی معصومی هم داشت خیلی کوچولو بود برای اینکار بعضی وقتا تو کارای خدا می مونم
راستی دکتر یه سوال من رفتم استخر همش بالانس وشیرجه زدم حالا سینوزیتاممخصوصا اتموئیدوماگزیلارم درد می کنه به نظرتون قطره نازوفرین خوبه موندم چه جوری به مامانم بگم چون دیگه نمیذاره مخصوصا الان که داریم روبه سرما میریم برم استخر به نظرتون چیکار کنم؟

زهرا پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 23:40

ان شاالله زودتر حالش خوب بشه

[ بدون نام ] جمعه 14 مهر 1391 ساعت 00:12

میدونی خوبی وبلاگ نوشتن شما چیه؟روند پیری در اون مشهوده
سال اول: نوشته های یه پسر بچه شیطون سال دوم:یه پسر که یه کم بزرگ شده و زن میخواد امسال :یه مرد بی روح که شغلش همه زندگیشه.یه زن هم بگیر اونوقت ببین چه بلایی سرت میاد.

سحر جمعه 14 مهر 1391 ساعت 01:54 http://sahar1985.blogsky.com/

مامان جمعه 14 مهر 1391 ساعت 13:38


سرعت ویزیت بیمار دکتر های ایرانی باید در کتاب رکوردها ثبت بشه بخصوص در مطبها """" اپسیلون ثانیه """

یه دوره آموزشی بزارید برای دکترهای کشور های دیگه

آدم این سریال آمریکایی گریز اناتومی رو نگاه می کنه میبینه این دکترها چقدر الکی با بیمارها حرف میزنند چقده بی خودی معطل می کنند غیر نرمالند همشون به خدا اااااا

ﺻﺪﻑ جمعه 14 مهر 1391 ساعت 14:30

ﺭﺍﻧﺪ ﺧﻮﺍﺭﻱ ﻫﻢ ﻛﻪ ﻣﻴﻜﻨﻴﻦ

سکوت سپید شنبه 15 مهر 1391 ساعت 00:40 http://www.RainyLady1.blogfa.com

آخی. تو این مدت همون پست این پسر کوچولو رو خونده بودم. خیلی دلم سوخت.

جرم شناس الناز شنبه 15 مهر 1391 ساعت 11:55 http://life-code.blogfa.com

پزشک طرحی دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 13:47 http://www.pezeshketarhi.blogfa.com

حالا به مامانش بگین که بستنی و پیتزارو میکس کنه ، بزنه تو کلستومیش ، شاید اینجوری بشه یه ذره خوشحالش کرد....
خوبی بخش جراحی اینه که ساعت 8 صبح تکلیف همه مریضا معلومه ، ترخیصیا میرن و خلاصه همه چیز زود جمع و جور میشه... امان از بخشای داخلی . تازه راند ما 10 شروع میشد . هر روز تا 3 در حال خلاصه پرونده نوشتن بودیم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.