ساعت 2صبح سال یکی ما رو از خواب بیدار کرده که سال دویی یه گروه دیگه مریضشون بدحاله با استادشون تماس گرفتن گفتن که ارشد کشیک مریض رو ببره اتاق عمل. ما هم هاج و واج زنگ زدیم به رزیدنت محترم که گوشی رو برنداشت زنگ زدیم به چیفش از خواب بیدارش کردیم و اصلا زد زیر همه چی . دوباره سال دویی رو گرفتیم جواب نداد. گفتیم لابد اشتباهی شده که سال دویی زنگ زد و گفت که مریض رو امروز بردن PTC و الان تو شوکه . خلاصه رفتیم اتاق عمل و همون موقع هم ارشدشون اومده بود و گفت اصلا به من خبر نداده بودن. خلاصه باز کردیم و یه کبد درب داغون که جلوی چشم داشت خون میداد( از محل ترومای درنش) نمایان شد. موقع سوچور کبد انگار می خوای تو قالب پنیر سوچور بزنی . اصلا را نمیداد و خونشم بند نمی اومد. خلاصه استاد رو صدا زدن و نهایتا مریض پک شد و امروز هم شنیدم که فوت شده. امروز سال یکی هامونم عوض شدن. یه عمل کوله سیستکتومی کیسه صفرا داشتیم که یه تیکه هاییش رو من رفتم. بعدش یه ماستکتومی داشتیم . یه excisional Bx هم داشتیم.
چقدر بد...بدی بیمارستان های دولتی اینکه مریضها مثل ماکت واسه آزمایش و علم آموزی میمونن...
خسته نباشید.
چه سال تو سالی شده بود.
الان این پایینو دیدم هیچوقت اولین کامنتی که گذاشتم یادم نمیره
یه سوال برام پیش اومد و پرسیدم اصلا فکر نمی کردم تایید کنید آخه اولین باری بود که تو یه وبلاگ شخصی کامنت میذاشتم ولی وقتی اومدم دیدم تایید کردید و جواب دادید کلی ذوق کردم
با این حال مادیگه به شرایط شما آشنا شدیم.
راستی امیدوارم سرتون زودتر خلوت شه اونورم آپ کنید!
خیلی کار زبایی بود ازتون متشکرم.
خیلی حسه بدیه اگه بیمار زیر دست آدم فوت بشه؟!!!
حس بدی نیست؟!!!!!!!!!!!!