روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

اعصاب خوردی

امروز خیلی روز بدی بود از اول صبح که سر یه چست تیوب گذاشتن می خواستم سر به تن استاد بی هوشی آی سی یو نباشه. رفتن بدون هماهنگی با ما برای مریض سی وی لاین گذاشتن بعدش که مریض نوموتوراکس کرده مشاوره اورژانس جراحی دادن. رزیدنت سال یک رفته بزاره گفتن اینجا آی سی یوه باید سال 4 بیاد. منم حالا دستم بند بود گفتم بنویسه اگه مشکلی بابت تاخیر تو چست تیوب گذاری پیش بیاد گردن اونیه که مانع رزیدنت سال یک شده هستش. زنگ زده به رییس گروه جراحی و خاله زنک بازی...
یه آدم حقیری هم امروز مشاوره دیشب رو پیچونده بود نتیجه این شد که سرهنگ هم برداشت گذاشت کف دست اتندشون و نهایتاً با همین کار مشاوره ها برگشت به روال قبلیش که هر کس هر مریضی رو دید تا آخر ببینه.

اورژانسم که فعلاً خبری نیست یه کانسر کولون داریم که علائم انسدادی نداره

نظرات 2 + ارسال نظر
.... یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 16:14

با این همکارایی که شما دارین خدا بهتون صبر بده

ماما ی مهربون جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 16:07 http://midwife40.blogfa.com

چرا همه رو اعصابن؟؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.