امروز چون خیلی اوضاع قمر در عقرب بود به یکی از اینترن ها گفتیم موقع دادن گزارش بخش اینجا باشه گرچه آف بودن و طبق حدسیات بنده از وجود ایشون سوال شد که حضورشان به اثبات رسید یه کم درس خوندیم و بعد اومدیم پانسمان مریض حادثه دیده در جریان تروریستی چابهار رو عوض کردیم و الانم نشستیم پشت نت
داشتم می رفتم بیرون که دیدم صفر با محمد اومدن و بعدشم سبحان اومد و خلاصه گیر دادن به من بدبخت و کلی ما رو اسکول خودشون کردن آخرش هم جلسه با گیتار نوازی بنده به پایان رسید رفتیم ناهار خوردیم جوجو کباب بود اینترن پسرمون هم زنگ زد قرار شد اون امروز وایسه منم گفتم برو موقع گزارش بخش بیا
امروز صبح سرهنگ به یکی از خانومای اینترنمون گیر داد که چرا دیر میاین و این چه وضعشه خلاصه اینترن ما هم کلی بهش بر خورده بود که چرا جلوی همه بهش گیر داده و کلی شاکی بود ازون ور هم یه مریض داشتیم که براش تست ورزش خواسته بودن یه دفعه صبح گفتن چیزی نخوره می خوایم عملش کنیم ما که دهنمون باز بود طبق معمول افتادیم به ICU پیدا کردن و خلاصه پیدا هم نشد که خبر رسید عملش کنسل شده
امروز که تا الان اتفاق خاصی نداشتیم صبح یه مریض داشتیم که قرار بود برم براش ICU بگیرم که گیر نیومد و خدا رو شکر مریض غیر قابل جراحی درومد و ختم به خیر شد فردا هم قرار شد اجازه بگیرم از طولی که بریم سر عمل تیمکتومی نگی هم گفت من با سرهنگ صحبت می کنم این اینترن ها خیلی شل و ول شدن کار نمی کنن از اورژانس هم خبر رسید که مریض عفونی رو که ویزیت روزانه مارو داشت مرخص کردن و واسه دبریدمانش رفته تو سرویس ما خدا اینم به خیر بگذرونه امروزم بی یار و یاورم اینترن ندارم
شنبه گذشته خیلی کشیک بدی داشتیم اولا چند تا مریض ناجور صبح ساعت 3 و 4 صبح اومدن که مجبور شدیم از خواب بزنیم بعدشم دو تا مریض انسدادی که خواب بر ما حرام شد حالا تو این هاگیر واگیر یه پیرزن با معلولیت ذهنی هم آوردن که همراه درست و حسابی هم نداره با یه فتق گیرافتاده با چه بدبختی براش تشکیل پرونده دادیم پول نداشت به 100 جا نوشتیم اورژانسیه بعدشم به اتاق عمل الکتیو نرسید بردیمش اورژانس حالا اینم داستانی بود من سر chest tube گذاشتن بودم سرهنگ زنگ زد من تا نیم ساعت دیگه میام اتاق عمل اورژانس ما هم سر نیم ساعت هماهنگ گرده رفتیم اتاق عمل که ازون ور اینا کارشون طول کشید نتیجه این شد که 2 ساعت بعد رفتیم یه نکته باحال هم اینکه تو بخش وایساده بودیم موقعی که استاد امین اتند محمد داشت رد میشد بعد از سلام ما فرمودند من وبلاگتو می خونم خیلی خر کیف شدم امروزم تا حالاش که بد نبوده صبح که سرهنگ گفت اجازتو دارم میگیرم از طولی که بیای سر عمل تیمکتومی بعدشم رفتیم عفونی تکلیف یه chedt tube رو معلوم کردیم آهان داشت یادم میرفت تو کشیک یه cv line هم تو بخش غدد داشتم که نتونستم برم خیلی چاق بود خانومه عاطی هم بود اونم تلاش کرد نشد الانم خیلی خوابم میاد
مریض آنوریسم آئورتمون امشب فشارش تا ٢٤ رفت و ما رو نصفه جون کرد آخر شب اینترنم که فهمیدم ویلون میزنه رو آورم پاویون براش گیتاری زدیم و حالی بردیم بعدشم با پاشا رفتیم رضا لقمه کبابی زدیم خیلی حال داد
دیشب پدرم درومد کشیک بسیار بدی بود نه تا شب که راس راس راه رفتیم نه تا صبح بیدار موندنمون اولین عملمون که یه پسره بود که انگار با چاقو زده بودنش و پسر یکی از پرسنل اتاق عمل بود شریان اولنارش خورده بود بیچاره باباش خلی نگران بود پسره یه حلقه هم دستش بود با یه مکافاتی درش آوردم ساعت ۵ صبح هم زنگ زدن یه بچه رگ نداره رفتیم و پدرمون درومد من داشتم سر عمل می خوابیدم سرهنگ هر چی تلاش کرد نشد بعد می خواستیم منصرف بشیم که نگی رگ رو پیدا کرد و راحت شدیم از اورژانس هم هر چی بگم کم گفتم راه به راه ویزیت میزدن نامردا که آخرش یه پیرزن با ایسکمی اندام و یه یارو که تو حادثه تروریستی چابهار ترکش خورده بود رفت تو سرویس جراحی از نکات قابل تامل این بود که سرهنگ دیروز اصولا هی مارو تحویل میگرفت آخرشم گفت اصلا نگران نباش که نمیای اتاق عمل و ازین حرفا و اصولا اینکه گفت من هواتو دارم نگران نباش
ادامه مطلب ...امروز سرهنگ و نگی رفتن با رب العالمین صحبت کردند که من برم سر عمل آنوریسم آئورته که اجازه نداده بود ما هم در کل تو کار گرفتن ICU بودیم عاطی هم اومده بود با رب العالمین صحبت کنه که قبلش رفتیم با آزاد 3 تایی یه نسکافه زدیم و بعدش عاطی رفت تو اتاق عمل باهاش صحبت کرد که انگار ختم به خیر شد و قرار شد از شنبه بیاد
امروز هم همه چی آرومه البته خیلی خسته کنندس اینترن ندارم یه مریض رو سفارش کردن حتما ok قلب واسه عمل فردا داشته باشه یه مریض دیگه هم دارم که آنوریسم آئورت داره با خوش شانسی ICU براش گرفتم ولی نگی میگه حتما یه کاری کن که سر عملش باشی و بتونی ببینی حالا حالا ها گیرت نمیاد..در حال حاضر هم که ما مغضوب الیه هستیم و به اتاق عمل الکتیو راه نداریم
امروز یه مریض ایدزی که هپاتیت سی هم داشت به پست ما خورده بود برای قرار دادن chest tube که خلاصه با کلی ترس و لرز گذاشتم و بعدش احساس کردم مریض به خونریزی افتاده که پیگیری که کردم مشکلی نداشت ولی خیلی استرس براش کشیدم بعدش رفتم گزارش بخش و به اینترنم که تا حالا سوند نگذاشته بود سوند گذاری رو یاد دادم بعدش با رزیدنت ارشد محمد رفتیم اتاق عمل برای یه بچه از ناحیه اینگوینالش یعنی از ورید صافن رگ گیری مشاهده شد