کلی برنامه ریزی کرده بودم که استاژر ها شرح حال بگیرن و progressiv note بزارن ولی امروز رزیدنت محترم سال 3 فرمدند اینا کار رزیدنت سال یکه حالا اونم جلوی همه استاژر ها .
دیشب ساعت ۳ صبح ما رو بیدار کردن که مریض تهوع استفراغ داره رفتم مریض رو دیدم حال عمومیش خوب بود زنگ زدم به سال دو گفت یه دفعه مشکلی نداره ...ما هم رفتیم دوباره خوابیدیم ..۲۰ دقیقه بعد باز زنگ زدن گفتن دوباره مریض مستفرغ شده.باز ما زنگ زدیم سال دو..گفت order کن
1_npo
2_amp. plasil/stat
3_amp. ranitidin/stat
4_ser. n/s 1 lit. Q4h
یه مریض داشتیم تو E3 قرار بود شنبه بیاد درمانگاه بخیه هاشو بکشیم پرستار زنگ زده که اینا می خوان برن
ادامه مطلب ...امروز ۲ تا روپوش به ما دادن و ما نیز کلی حال کردیم چون این روپوشی که با خودم آورده بودم دیگه خیلی کثافت گرفته بودش و یه دونه هم که بیشتر نداشتم این بود که تا دادنش منم روپوش قبلیه رو انداختم تو کمد و جدیده رو پوشیدم خیلی حال داد
آقای دکتر ابراهیم اس ام اس زد که دارن chest tube میزارن بدو بیا لوله میکنن ما هم دویدیم رفتیم بعد به جز دکتر ع همه اومده بودند و جناب آقای دکتر< ر > رزیدنت سال دوم برامون انجام داد تا یاد بگیریم نکته با نمکش این بود که خانوم دکتر <ح> اومد بتادین بریزه تو ظرف یه ذرشم ریخت رو روپوش دکتر<م> و یه جا دیگه هم ترشحات مریض ریخت رو شلوار رزیدنت محترم سال دو
تو بخش هم به یکی از پرستارا گفتم یادم بده چه جوری پتدین 25 درست کنم و تو cv line مریض بزنم اینجوری دیگه مجبور نیستم برای درد مریضا هی مرتب به پرستارا گیر بدم..کس نخارد پشت منه دیگه
دیشب کشیک بودم اولش خیلی گند بود مرتب امداد هوایی مریض درب و داغون می آورد ولی الحمدلله تا صبح اکثراً رفتن سرویس های غیر جراحی.چند تا از استاژرها هم اومده بودند از شانسشون یه بخیه به تورمون خورد رفتم یادشون دادم چه جوری بخیه بزنن کلی حال کردن.ازون بچه اکتیو ها هستن.و مهمتر از همه اینکه مهر رزیدنتی ما رو هم دادند و ما دیگه رسماً یه جورایی رزیدنت جراحی شدیم امروز هم که آقای مسئول بیمه اومد برگه بیمه مسئولیت رو به ما تحویل داد راه به راه مهر کوفتیدیم زیر برگه ها...خلاصه یکی منو بگیره
امروز جناب آقای دکتر پاشا لطف کردن و از خونه برامون غذا آوردن خورشت بادمجون بود به چه خوشمزگی خداییش دست مامانش درد نکنه.خیلی چسبید بعد از یک هفته آت و آشغال های بیمارستان رو خوردن یه دفعه یه غذای خونگی خیلی حال داد....
الانم قراره بریم قهوه تلخ مهران مدیری رو ببینیم قرار شده دکتر ر.م بره لپ تاپشو بیاره پاویون نیگاه کنیم..امشب همه چی آرومه و من چقدر خوشبختم