روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

آزاد شدم

امشب اولین آفمه و جناب سرگرد کشیکه امیدوارم همه چی آروم باشه و احیانا اشتباهی به من زنگ نزنن وقتی داشتم به اینترنم بخش رو می سپردم چیف محترم ازین شوخی شوفریا کرد و ناغافل از پشت سر همچین کوبید رو پشتم که فکر کنم نوموتوراکس کردم... 

وقتی داشتم از بیمارستان میومدم بیرون بد جوری بارون گرفته بود مجبور شدم کلی تو این بارون پیاده برم..

نظرات 1 + ارسال نظر
Coral.Reef دوشنبه 10 آبان 1389 ساعت 21:53

من چیز زیادی از پزشکی نمی دونم . ولی چند تا از پست های شما را خوندم . جالب بود . ترجمه داشتید می تونم کمکتون کنم .

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.