روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

خانوم حامله مشکوک به آپاندیسیت

دیشب یه مریض قلبی تو اورژانس یک بود با پلورال افیوژن اگزوداتیو که chest tube  می خواست وقتی دیدمش مریض نمیتونست بخوابه و دیدم سخته زنگ زدم به نگی بعد از اتاق عمل اومد کمک و مریض در حالت نشسته براش گذاشتم اولش طبی ها اتندشون اومد گفت من مریض رو sedate  میکنم تا راحت باشین که یه دفعه مریض سیانوز شد و تا دوباره برش گردونن ما دست به بغل اینا رو نیگاه می کردیم ...
دیشب یه خانوم حامله مشکوک به آپاندیسیت که 36 هفته بود آوردن اورژانس سونوش نرمال بود ولی چون نمیشد برای زن حامله دس دس کرد با زنانی ها رفتیم اتاق عمل اونا سکشن کردن و ما جراحی آپاندکتومی که البته منفی درومد سر بستری شدن و تشکیل پرونده این هم پوست ما کنده شد امروز هم جمعه و تعطیل امیدوارم بشه استراحت خوبی کرد

نظرات 3 + ارسال نظر
مهتاب جمعه 12 آذر 1389 ساعت 11:21 http://hamnafas-zahra.blogsky.com

سلام.
خاطرات جالبی دارید.
امیدوارم جراح قابلی بشید.
موفق باشید.
راستی اسمتونو چرا ننوشتید؟
حیف نیست ندونیم این خاطرات جالب نوشته کیه؟؟؟

آشنای غریبه جمعه 12 آذر 1389 ساعت 11:25

سلام
خسته نباشید

فکر کنم وبلاگ جالبی داشته باشید، حالا چرا؟ برای اینکه فقط تونستم چند پست آخر رو الان بخونم و از تنوعی که توی نگارش بکار بردید خوشم اومد

راستی اسم رزیدنت که میاد اعصاب معصابم میریزه بهم....

البته مطمئنم شما مهربونتر از یکی رزیدنتهای مغز و اعصاب بیمارستان سینا هستید

اتفاقا یه همچین موردی تو نزدیکان دیده بودم من

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.