روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

اینترن های جدید

امروز که همه چی به خیر و خوشی گذشت و من آف بودم .اینترن های دوره جدید هم اومدن یه پسر با دو تا دختر.منشی بخش میگه همراه اون مریض منتال ریتارده باز زنگ زده می خواد با شما حرف بزنه شمارشم داده که من زنگ بزنم.من موندم با این چه کنم

نظرات 4 + ارسال نظر
آشنای غریبه چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 13:49 http://parsnarsis.blogsky.com

خب زنگ بزنید
مرگ یکبار، شیون هم قول نمیدم همون یکبار

احسان چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 17:34 http://only4dl.mihanblog.com/

مارمولک پس چرا در این وبلاگ هیچ وقت نظرمو تایید نمیکنی؟

ببین این نظرت خوبه تایید میکنم چون اسمی از من برده نشده اینجا سکرته پسر جان نباید اسم منو تو کامنتات بنویسی ..مفهومه

احسان پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 11:35 http://only4dl.mihanblog.com/

باشه مارمولک! از این به بعد بهت میگم مارمولک تو هم تایید کن! چون اسم تو رو نمی برم!

سیاوش جمعه 10 تیر 1390 ساعت 03:39

در مورد همراهای سریش اون منتال ریتارد: صلاح مملکت خویش خسروان دانند، ولی من یه ایرانسل گرفتم فقط برای کیسهای دانشگاه و شمارم رو به هرکدومشون که بخواد می دم (مگر اونایی که واقعاً اوت هستن). هر وقت حوصله نداشته باشم موبایل رو خاموش می کنم یا جواب نمی دم. ولی بیشتر وقتا جواب می دم و البته برای تجربه خودم هم خوب بوده.
این بماند که طرف بنده خدا چقدر متشکر می شه و خوشحاله که تنها نذاشتیمش.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.