روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

پیتزا 72

امروز کلا روز خوبی بود صبح که با نگی تا سرهنگ بیاد مریضا رو دیدیم وقتی هم سرهنگ اومد این خانم دکتر اینترنمون رفت اجازه بگیره که دیر بیاد اونم سرهنگ زد تو برجکش بعدشم به من گیر داد که چرا خودت بهشون نمیگی که سر ساعت بیان میگی با من صحبت کنن خلاصه این اینترنمون کلی دمغ شد بعدشم که رفتیم پیش وکیل محترم و با هم رفتیم یه چایی زدیم در ارتفاعات و بعد من برگشتم بینارستان با امیر رفتیم یه کافی شاپ به سفارش اون که اسمش پیتزا ٧٢ بود بعد پاستلا سفارش دادیم خیلی خوشمزه بود

نظرات 2 + ارسال نظر
احسان پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 11:36 http://only4dl.mihanblog.com/

تو با حقوق ماهی ۳۰۰ تومن رزیدنتی هی میری پیتزا میخوری؟ یا چاه نفت داری؟

خداییش هنوز پولم رو ندادن به خدا..دارم از کیسه می خورم

آشنای غریبه پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 22:18 http://parsnarsis.blogsky.com

معلومه خدا رو شکر کیسه پر پیمونه
دکتر به این فست فودی هم نوبره والله

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.