روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

تا 3 بیدار باش

الان که دارم تایپ میکنم ساعت1 و 30 دقیقه صبحه و مریض ما فقط یه کم تب داره و حالش خوبه خواستم بخوابم گفتم بی خیال دوباره که باید 3 صبح پاشم واسه همین نشستم پشت اینترنت

نظرات 3 + ارسال نظر
هانیه جمعه 3 دی 1389 ساعت 07:50

سلام اقای دکتر خسته نباشین درکتون میکنم
راستش منم دیروز ساعت3صبح بیدار شدم مثل شمااین کارهرروزمه .باید شبهادو سه بار بیدارشم تاشیشه شیر ملیکا خواهرزادمو بدم که1سالشه همیشه کنارمن میخوابه .راستش دوتا خواهرزاده دارم یکیشم امیرمهدی 2سالشه اونم کنارمامانش میخوابه. فعلامن خونه خواهرم هستم باید این دو وروجکونگه دارم تامامانو باباش برن سر کار.میخوام بگم فقط شما نیستین که بیخوابی میکشین

هانیه شنبه 4 دی 1389 ساعت 18:18

سلام اقای دکتر خسته نباشین
نیستین کجایین نکنه زبونم لال برای سلمان اتفاقی افتاده
عرضی ندارم به همکاراتون واقا سلمان سلام برسون

سیاوش چهارشنبه 8 تیر 1390 ساعت 19:19

دکتر علاقت به اینترنت ستودنیه. تو بچه های گروه پزشکی کمتر کسی اینطوریه. لااقل من که دارم از وبلاگ خوبت استفادش رو می برم. راستی کتاب پی دی اف اگر خواستی چند تا آدرس اینترنتی دارم که به درد می خورن و شایدم بتونم بعضی کتابایی که دارم رو برات ایمیل کنم.

دست شما درد نکنه..آدرسش رو برام کامنت بزار

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.