روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

اولین بار رفتیم پیوند کبد

نشسته بودیم تو پاویون که زنگ زدن گفتن سرهنگ باهات کار داره رفتیم اتاق عمل شاکی بود که چرا رفتی ..میگم آخه گفتن جا کمه ما هم رفتیم میگه نه تو نباید میرفتی کم مونده دیوونه بشم از دست این جماعت یکی میگه برو یکی میگه بمون ..خلاصه این وسطا مجبور شدیم ICU مریض رو هم جور کنیم و این وسطا هم 5000 تومن پول چایی هم از ما گرفتن تو این هاگیر واگیر سرهنگ و نگی هم یه مجادله ای داشتن سر این که سرهنگ گفته بود شرح عمل رو نگی مهر کنه نگی مهر نکرده بود بعدش ما رفتیم گفتیم ما خوره عمل هستیم چرا با ما اینکارو میکنن نتیجه این شد که به پیشنهاد سرهنگ ما رفتیم سر عمل پیوند کبد از یه مرگ مغزی خیلی باحال بود آخراش ما دست هم شستیم و با اساتید یه چنتا کاری رو هم به ما سپردن در کل با حال بود بعدشم رفتیم مریضای ICU  رو با سرهنگ و نگی دیدیم که یه چیزی گفتن شاخ درآوردم مریض آنوریسم آئورت رو بردن حموم تو حموم arrest تنفسی کرده بیچاره هنوز نصف سبیلش رو صورتش مونده بود انگار وقت نشده بود کامل اصلاح کنه در ضمن امروز از ما تقدیر هم شد با مهر معاون آموزشی بیمارستان دکتر امین

نظرات 2 + ارسال نظر
الهه سه‌شنبه 12 بهمن 1389 ساعت 21:47 http://dokhtarekord.blogsky.com/

سلام .. وای من چقد از جراحی بدم میاد ولی کلا مطالبتون رو خیلی دوست دارم ا اجازتون لینکتون میکنم بیشتر فیض ببریم.. راستی پدر بزرگم جراح بوده .. فعلا بای..

[ بدون نام ] چهارشنبه 13 بهمن 1389 ساعت 20:44

سلام.تقدیر نامه مبارک باشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.