روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

یه گیتاریست پیدا کردم

امروز رفتیم اتاق عمل دو تا عمل برست داشتیم که بنده طبق معمول پوست رو زدم و با کاوی هم رفتیم یه فیبرآدنوم رو هم غلفتی درآورد ما دید زدیم بعدش رفتیم واسه مریضی که دیروز فوت شده بود (یه دختر تالاسمی که با شوک سپتیک فوت شد) گواهی فوت نوشتیم امروزم سرهنگ رفت این فرم های داتسه داپسه ..خلاصه نمی دونم اسمش چیه رفت واسه ما نمره گرفت از کاوی ...امروز تو اتاق عمل هم فهمیدیم که یکی از بچه های بیهوشی گیتار میزنه اومد و صحبتی و ..خلاصه رفتیم با هم یه دل سیر گیتاری هم زدیم و خلاصه صفا کردیم 
نظرات 5 + ارسال نظر
بی پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 22:26 http://darlin.persianblog.ir/

سلام دکتر جون...

مامان یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 11:07

با خواندن خاطرات شما به نظرم میاید عمل برست خیلی بیشتر بقیه است به نظرم امده یا واقعا این طور است؟ من چون مادرم و خاله ام عمل کرده اند دوست دارم بدانم

مامان دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 00:57

بعد ازاینکه کلی وقت گذاشتم ووبلاگتو خوندم حداقل دو دقیقه وقت می گذاشتی جوابمو می نوشتی نه شکلک دراوری.
شاید هنوز هیچی نشده پول می خواهی حرف بزنی ؟

مامان دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 16:44

باز که شکلک دراوردی؟ نه مثل اینکه بدون پو ل حرف نمی زنی . خوب گذشتیم

حالا قابلی هم نداره ...مهمون باش...بی تعارف

مامان سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 00:26

نه بزرگ بشی چی بشی حالا که فعلا جوجه دکتری!!! آینده ات روشن است !..... از آن دکترهای برج ساز می شی ..........خدا به دور مادر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.