روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

اولین روز با سرهنگ امیری

امروز صبح که سرهنگ امیری اومد و اول اورژانس رو دیدیم و بعدشم سرهنگ قبلی هم زنگ زد و خداحافظی کرد.بعدش رفتیم اتاق عمل و یه عمل آپاندیس داشتیم که کاوی اومد و خودش آموزشی رفت و خداییش ما حال کردیم.یه هرنی هم داشتیم با دو تا فیشر و دو تا هرنی نکته بامزه امروز این بود که یکی از بچه های اتاق عمل اومده بود میگفت این مریض هرنیه پرسیده منو دکتر فلانی (اسم منو گفته) عمل میکنه بنده خدا پرسیده بوده چطور ؟گفته ب.ده می خوام مطمئن شم آقای دکتر خودش عمل میکنه..مردیم از خنده فکرشو بکن من سال یکی چه کلاسی پیدا کردم.یه مریض هم داشتیم مشکوک به آپاندیسیت که من نظرم این بود که نیست ملی امیری گیر داده بود این هست آخرشم یارو گفت من بچم خوبه با رضایت شخصی بردش آخرای دیشب هم یه مریض اومده ود که رگ خودش رو زده بود نکته جالبش این بود که با اینکه شریان رادیال کاملا قطع شده بود به علت اسپاسم عروقی خونریزی نداشت و بردیمش اتاق عمل و اکسپلورش کردیم و شریان ها رو لیگیت کردیم چون خیلی دیستال قطع شده بود.امروزم برای اولین بار گزارش بخش رو ساعت ۵ و ۳۰ به سفارش سرهنگ جدید دادیم

نظرات 2 + ارسال نظر
هانیه یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 20:31

خیلی روز بامزه ای داشتین اون اقای هرنی شمارو از کجا میشناخت برای منم یه اتفاق بامزه ای افتاد اونم این بود که همان لحظه ای که شما این پستو میذاشتین من تو خواب شمارو دیدم وقتی بیدار شدم به خودم گفتم اقا دکتر تو خواب هم ولمون نمیکنند بگم شمارو چه شکلی دیدم خیلی بامزه بود شما رو چاق .قد کوتاه و یه جججججوری بد ریخت بودید ناراحت نشینا...

بی دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 16:16 http://darlin.persianblog.ir/

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.