روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

شالدون سخت

امروز دو تا عمل داشتیم ولی پدرمون درومد تا ساعت 4 بعد از ظهر در گیر بودیم وقتی اومدم پاویون مثل جنازه افتادم بعدش با صدای ممل بیدار شدم با پفک اومده بود بر بالین بنده خلاصه یه کم هم اینترنت بازی کردم . تا اینکه ساعت 9 بود که ممل زنگ زد گفت مریض ICU شالدون میخواد بیا کمک رفتم ..مریضه یه گردن کوتاه و چاق داشت که ممل از سمت راست گردن و فمورش رفته بود نشده بود منم با بدبختی از سمت چپش رفتم که موفق بود و رگ رو که گرفتم پوستش خیلی کلفت بود که اصلا دیلاتاتور رد نمیشد یه بیستوری مسخره هم داده بودن شماره 20 که بدبختم کرد خلاصه همه چی ok بود که دیدم فشارش 8 شده ..ترسیدم نکنه مریض به خونریزی افتاده باشه ولی تاکی کارد نبود ..ممل گفت قبلا هم فشارش پایین بوده ..خلاصه بالای سرش وایسادم تا عکسش هم آماده شد و دیدم خوبه و با خیال راحت برگشتم پاویون

نظرات 2 + ارسال نظر
دوست دوشنبه 26 اردیبهشت 1390 ساعت 08:48

سلام من تازه با شما اشنا شدم
موفق باشی
من هم دوست داشتم پزشگی بخونم
واسش تلاش هم کردم ولی واقعا قسمت نبود
چقدر قشنگه که جون ادمها دستت باشه
و واسه محکم نگه داشتنش خودت رو به هر اب و اتیشی بزنی
کدوم بیمارستانید؟
به امید بهروزی بیشتر

هانیه دوشنبه 26 اردیبهشت 1390 ساعت 15:44

ببخشید اقای دکتر میشه فرق شالدون باcv lineرو بگین ممنون میشم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.